اصول راهبردی تقریب در سیره و آثار علامه شرفالدین و امام صدر
سخنران: دکتر علیرضا هزار
سید شرفالدین یکی از مبانی مبادی و منابع فکری امام صدر است و این سیدین بر اساس همین مبانی مشترک افعال مشترکی را در منطقهای مشترک انجام دادند و ما در خوانش سیرۀ آقای صدر یکی از کارهای مهممان خوانش مبانی فکری اوست. در بین آثار سید شرفالدین چهار کتاب چاپ شده است: الفصوص المهمه تألیف الامه، النفس والاجتهاد، المراجعات و الی المجمع العلمی العربی بدمشق. مهمترین کتابی که در این حوزه مورد بحث ما است، کتاب الفصول المهمه ااست.
به لحاظ تاریخی بعد از جنگهای پرکشتۀ شیعه و سنی در دورۀ صفوی اولین کسی که پروژۀ تقریب بین شیعه و سنی را مطرح کرد، نادرشاه افشار بود ولی پروژۀ او شکست خورد و نادرشاه از طرحش نادم و پشیمان شد. این موضوع از زمان نادرشاه افشار تا زمان حاضر تداوم پیدا کرده است.
پس از انقلاب برای این منظور گاه تعبیر وحدت و گاه تعبیر تقریب به کار برده میشود. سه شخصیتی که در باب تقریب دارای دکترین بودهاند عبارتند از: سیدشرفالدین، مرحومآیتالله بروجردی و مرحوم آقای سید مرتضی عسگری.
سید شرفالدین تئوری خلافت اسلامی را مطرح میکند که آقای صدر در این روش مخالف سید شرفالدین است. روش آقای بروجردی، تعایش سلمی است؛ زندگی مسالمتآمیز، که آقای صدر تابع این روش است.
مرحوم آقای سید مرتضی عسگری نوسازی تاریخ و حدیث را مبنای تقریب و وحدت بیان میکند. برای تمام کسانی که پروژۀ تقریب و وحدت را پیگیری میکنند، این حرف کاملاَ علمی و عملی و واقعی تلقی میشود که پروژۀ تقریب یکی از پروژههایی است که بعد از انقلاب موفقیت چندانی در آن نداشتیم. لذا به شدت نیازمند بازخوانی جدی است. اولین اشکالی که به پروژۀ تقریب بعد از انقلاب وارد است این است که ما در تقریب دارای الگویی متحدالعلیه نیستیم.
براساس کتابهای علامه شرفالدین یک مانیفست ارائه میدهم که در باب اصول وحدت و امروز تقریب است. این اصول عبارتند از:
۱) ارزش وحدت؛ آیا وحدت یک مفهوم ارزشی به ذات است؟ یعنی وحدت به خودی خود مطلوب است. آیا تقریب فی حد نفسه صحیح است؟ جواب این است که وحدت دارای ارزش ذاتی نیست. وحدت مفهومی بُِرداری است. یعنی قبل از اینکه بپرسیم وحدت خوب است یا بد، باید بدانیم که وحدت با چه کسی و برای چه منظوری؟ یعنی: مخاطب و غایت وحدت را مشخص کنیم. مثلاً اگر مشرکان برای حذف با هم جمع شدند یعنی امرأه به اتحدوا اتحدوا، به اجمعوا اجمعوا. مخاطبان مشرکانند، این نیز اتحاد است دیگر. وحدت دشمنان برای حذف پیغمبر هم نوعی وحدت است. پس وحدت ارزش ذاتی ندارد.
۲) وحدت دارای مراتب است و مقولهای مشکک است. یعنی درجات و سطوح دارد. وحدت امری واحد نیست. یعنی ممکن است سیاسیون شما وحدت داشته باشند، عالمان شما نداشته باشند.
۳) وحدت مقولهای فرآیندی است. یعنی نیازمند لوازم و مقدمات و پیشینه است.
۴) اصل حقمحوری. در عالم حقیقتی حقی وجود دارد که در تئوری و دکترین وحدت و تقریب باید محورمان حول این حق باشد. تقریب در خدمت حق است، نه حق در خدمت تقریب.
۵) برای حقمحوری دو صفت فعل داریم؛ تولی و تبری. حقمحوری صفت فعل نیست، صفت فکر و قلب است. تولی و تبری یعنی نصرت دین و مقاومت در برابر دینستیزی. یعنی به حقمحوری معتقد هستم و نسبت به آن برونداد عملی دارم.
۶) اصل پایبندی به تقیه. تقیه یعنی تأمین اهداف با حداقل هزینه، شامل هزینههای مالی، عدهای، سیاسی، ملک و … اهداف نیز همان اهداف حق است؛ حقمحوری.
۷) اصل حرمت انسان. انسان بما هو انسان حرمت دارد و حرمت انسان، برداری است. همه انسان هستند، اما هر چه رأفت میگیرند، رأفت حقیقی یا رأفت حقوقی متفاوت است، میزان حرمت نیز افزایش مییابد.
۸) اصل تحمل و مدارا. سید شرفالدین براساس روایت «انالله امرنی بمداراه الناس کما امرنی باداء الفرائض» عمل میکرد. تأکید بر کلمه بمداراه الناس است؛ مدارا باوری است که به عمل میرسد و این عمل تابع مصالح و اقتضائات مختلفی است که چارچوبهای مختلف دارد.
۹) تعامل بر محور مشترکات. سید شرفالدین میگوید ما با کسانی که اختلاف داریم اشتراک هم داریم. در تعاملها اشتراکات را محور قرار دهیم و نه اختلافات را.
۱۰) اصل پذیرش اختلافات. اینکه بپذیریم با هم مختلف هستیم. این اختلاف، اختلافی مبنایی است، نه اختلاف صوری ظاهری. اختلاف مبنایی ما در موضوع امامت است و حتی در تعیین امام است. ما امامت را انتصابی میدانیم و آنها اکتسابی.
در اندیشۀ سید شرفالدین تقریب در سه حوزه نمایان میشود:
۱) حوزۀ همکاری اسلامی؛ که کار من عالم نیست، بلکه کار سیاستمداران است.
۲) حوزۀ همزیستی اسلامی؛ که حوزۀ تعایش و مداراهالناس است. این کار مردمان و جامعه است که با هم زندگی میکنند.
۳) حوزۀ همفکری اسلامی که حوزۀ کار عالمان است.
آقا موسی صدر پس از سیدشرفالدین بر اساس همین الگو در لبنان و غیر لبنان زیست و رفتارهای تقریبی فراوانی داشت.