مسئلۀ عدالت در اندیشه و عمل امام موسی صدر
سخنران: دکتر عادل پیغامی
در هر علمی مرز دانشی وجود دارد که آن مرز دانش چهبسا در بازهای چندساله تغییر پیدا میکند. ولی موضوع عدالت از گذشته تا حال، از افلاطون تا کانمن، موضوعی زنده است که مرز و موضوع آن بین حکما و فلاسفه هنوز تغییر نکرده و بیشتر بزرگان به این حوزه وارد شدهاند.
امام موسی صدر هم از کسانی است که حسب وجههای که برای خودش در جایگاه مصلح و متفکر و جامعهساز، بهویژه جامعهساز خرد قائل است، در مقام عمل نمیتوانسته است به مسئلۀ عدالت بیتوجه باشد. در مقام اندیشه هم بسان حکیم و فقیه و اندیشمند اسلامشناس باز نمیتوانسته است نظر خود را دربارۀ عدالت ابراز نکند. و نکته مهم، وحدت و انطباق اندیشه و عمل ایشان است.
امام موسی صدر در مقام عمل وقتی وارد لبنان میشود، در مقام کسیکه اقتصاد خوانده و حسب آنچه در تکنیکهای متعارف رشتۀ اقتصاد یاد گرفته است، با نگاههای خاص آماریِ مبتنی بر حوزۀ توسعۀ انسانی و توسعۀ زیرساختها، فهرست بسیار دقیقی از نابرابریهای انسانی و اقتصادی و اجتماعی جامعۀ لبنان تهیه و تنظیم میکند. همین فهرست جامع او نشان میدهد که وی در مقام جامعهسازی و در مقام تقریب بین ادیان و مذاهب اسلامی، بهطور متمایزی مدخل ورودی خود را حوزۀ توانمندسازی انسان بهویژه در عرصۀ معیشت و فقرزدایی قرار میدهد.
یکی از ویژگیهای بسیار مهم در سیره امام صدر فراگیری و شمول طبقات مختلف مردم و انسانها در حیات اجتماعی است؛ چیزی که در علوم اجتماعی اسم آن را «شمولیت اجتماعی» میگذاریم. این پایۀ مسئلۀ عدالت در اندیشه و عمل اوست. وی عدالت را، چه در مفهوم و چه در مصداق، مفهومی شامل و فراگیر دیده است.
از منظر امام صدر، جامعه جمع ابدان نیست. جامعه جمع افراد و ابدان انسانی است بهعلاوۀ روابط انسانی و هرجا که روابط شکل گرفت، سه نوع عدالت باید برقرار باشد: عدالت الهی و عدالت انسانی و عدالت اجتماعی؛ که عدالت اجتماعی به عدالتهای سیاسی، قضایی، فرهنگی، تربیتی و همۀ عدالتهای مضاف تقسیم میشود.
امام موسی صدر با ورودی آسیبشناسانه به حوزۀ عدالت، نسبت به «فاجعه» و «توطئه» جدایی اصل عدالت اقتصادیاجتماعی از عقیده و شریعت و ایدئولوژی اسلامی هشدار داده و بهصراحت میگوید که این توطئه الزاماً عامل بیرونی ندارد. گاهی اوقات عمل جمعی ما خودآگاه و ناخودآگاه باعث تعیین و تعین چیزی به اسم توطئه در جوامع اسلامی شده است.
امام صدر اصل و مبنای ایدئولوژی اسلامی را توحید و بسیاری از مشکلات چون بیعدالتی را ناشی از نوع نگاه نادرست به خدا و مسئلۀ توحید میداند. وی عدالت تکوینی و عدالت تشریعی را منطبق و همسو با هم میداند و تأکید میکند که عدالت بدون پایۀ ایدئولوژیک و عقیدتی و بدون جهانبینی، صرفاً جریانی موقتی خواهد بود که برآمده از عواطف و احساسات است.
نگاه او به مقولۀ توحید فقط در ذات الهی محدود نمیشود. وی تمام عالم را توحیدی میبیند. یعنی هر آنچه در این عالم هست، در یک وحدت یکپارچه معنا پیدا میکند. وقتی عالم را توحیدی ببینید، بسیاری از دوگانها و بسیاری از ثَنویتها کنار میرود.
بر اساس همین دیدگاه است که امام صدر، مشابه شهید سید محمدباقر صدر، به نظریۀ استخلاف یا نظریۀ خلیفهاللهی انسان میرسد و این مفهوم را از ساحت نظر به عمل میکشاند. نظریۀ استخلاف در نگاههای ما انقلابی برپا میکند؛ زیرا انسان را جانشین خدا میداند.
البته، با درجهای از آزادی که ویژگی و لازمۀ جانشینبودن است. ازنظر امام موسی صدر، آزادی بر عدالت مقدم است؛ چون اگر آزادی نباشد، ما جانشین خدا نمیشویم، بلکه وکیل خدا و عبد خدا میشویم.
با این نگاه، باید بتوانیم از عدل الهی، عدل حوزۀ انسانی را استخراج کنیم. اینجا، عدالت دیگر معلول نیست و بهتعبیر شهید مطهری، سرسلسلۀ علتها و علل احکام قرار میگیرد. با میزان عدل است که در چارچوب فقه پویا میتواند احکام نویی مطرح کند تا بتواند جامعه را اداره کند؛ زیرا آنچه انسان فقط مکلف به اجرای آن است، عدل است.
تشریعی که از مجتهدان انتظار میرود، این است که سازمانی اجتماعی را ترتیب دهند تا عدل محقق شود. صِرف اینکه در آیات و روایات ببینیم چه اجازهای داده شده است و آن را همچون حکمی به جامعه ارائه دهیم، کافی نیست. چه بسا، اصلاً در متون دینی و فقهی برخی تعابیر و اصطلاحات به کار برده نشده باشند؛ اما کلمات و مفاهیم دیگری وجود دارد که میتواند در نگاهی نظاممند نظر و دیدگاه فقه را بیان کند.
در خصوص مسئله عدالت، در نگاه کلان، اگر فقه سیستماتیک منجر به عدل نشود و بین انسانها روابط عادلانهای سامان ندهد، فایدهای نخواهد داشت و از نظر امام موسی صدر مردود است. اینجاست که عدل برای او معیار و میزان میشود.
امام موسی صدر سه نوع عدل را مورد توجه قرار میدهد: عدالت پسینی، عدالت پیشینی و عدالت فرآیندی. او منحصراً علمای دین را کسانی میداند که میتوانند از عهدۀ این مسئله برآیند.
در تبیین نسبت بین عدل الهی و عدل اجتماعی، گرچه برخی قائل به تمیز و تمایز بین این دو هستند؛ اما در نگاه امام صدر، مشکل اصلی در جدایی این دو و متصل نکردن آسمان و زمین به یکدیگر است. در نگاه او دین اساساً رابطۀ انسان با انسانهای دیگر و رابطۀ انسان با مخلوقات دیگر است و مشکلات از جایی حاصل میشود که دین یک مسیر را نشان میدهد و نیاز روزمره مسیر دیگری را.
امام صدر جامعۀ مؤمن را هم جامعهای میداند که روابط آن مؤمنانه است و اختلاف سلیقهها باعث رشد و تکامل. برخلاف جوامع مادی که روابط آنها مبتنی بر مادیگرایی است. لذا در جوامع ماتریالیست، مقولۀ عدالت یا شکل نمیگیرد یا اگر شکل بگیرد، با تعابیر امروزی بهطور کامل سکولار شکل میگیرد. یعنی کاملاً زمینی است و با آسمان پیوند نمیخورد.
اگر در برخی جوامع غیرمذهبی میبینیم که وضعشان در اجرای عدالت بهتر از ماست، علت آن، از نگاه امام صدر، این است که ایمان را وارد تکتک رفتارها و سطوح حیات اجتماعی خود نکردیم. ما زندگی مؤمنانه را نفهمیدیم و اجرایی نکردیم. تکتک ما آدمهای مؤمنی هستیم، اما در رابطههای فردی خود به روابط اجتماعی که میرسیم، اهل انفاق نیستیم، اهل بخشش نیستیم، اهل مبادله نیستیم.