اخلاق گفتوگو در اندیشه و عمل امام موسی صدر
محسن جوادی
سادگی و روانی در نوشتههای امام موسی صدر هیچگاه نباید این تلقی را ایجاد کند که نوشتههای او بنیادی و نظری نیستند. دغدغه ایشان از این نوشتهها هدایت و یافتن حقیقت هم برای خود و هم برای دیگران است. او هیچگاه خود را رسیده به حقیقت نمیدانست.
گفتوگوی امام موسی صدر برای این نبوده است که دیگران را به حقیقت بکشاند؛ بلکه برای این بود که دیگران را پیدا کند. روحیه تحول و حرکت در همه زمینهها در تفکر و عمل ایشان دیده میشود.
گفتوگو را، با مسامحه، معادل دیالوگ به کار میبریم. گفتوگو حتی اگر گزینه مناسبی برای جانشینی دیالوگ باشد، حتماً تعبیر مناسبی برای دیالکتیک نیست و باید بین این دو تمیز قایل شویم. دیالکتیک در فارسی به جدل و مناظره تعبیر میشود. تعابیری که در زبان فارسی بار منفی دارند؛ حال آنکه در قرآن گاهی معنای مثبت و سازندهای از آن مستفاد شده است.
دیالکتیک دفاع از چیزی است که آن را حق میدانید و میخواهید به هر شکل ممکن آن را کسب کنید. حال آنکه دیالوگ و سخن گفتن برای یافتن دیدگاههای جدید است و به این معناست که از راه سخن، ارتقا یابیم و با سخن گفتن پیش برویم. بنابراین، اخلاق گفتوگو و دیالوگ نیز غیر از اخلاق جدل و مناظره است.
دیالوگ در فضایی که به پویایی حیات انسان اعتقاد داشته باشد، اتفاق میافتد. پویایی اساس دیالوگ است و اگر پویایی را، حتی در ذهن و نیت، کنار بگذاریم، عملاً حرکت رو به جلو نخواهیم داشت و دیالوگ صورت نخواهد گرفت. امام موسی صدر تحول را مطالعه سطر جدیدی از کتاب هستی و قرار گرفتن انسان در صفحه جدیدی از این کتاب تعریف میکند.
از جمله نتایج این مطالعه، به کارگیری شناخت جدید و سپس، دگرگونیِ نشئتگرفته از آن است. در متن این تحول، فقط بحثهای نظری نیست؛ بلکه تغییری در سبک، شیوه و ارزشهای زندگی هم وجود دارد. برداشت تحولی امام موسی صدر از حیات و فرهنگ انسان، اساس گفتوگوست که گفتوگو را صوری نمیکند؛ بلکه بنیانهای نظری در پسِ روشِ عملی قرار دارد.
سه رویکرد غالب در اخلاق وجود دارد: نتیجهگرایی، وظیفهگرایی، فضیلتگرایی. نتیجهگرایان به نتیجۀ رفتار اهمیت میدهند و توجهی به فرایند و نحوۀ رسیدن به نتیجه ندارند. وظیفهگرایان به ذات فعل نظر دارند و فضیلت گرایان به نیت فرد. فضیلتگرایی ریشه در شخصیت و منش و ویژگیهای دورنی شخص دارد.
آنچه به دیالوگ ارزش میدهد، نتیجۀ آن است. نتیجۀ دیالوگ نباید تحقیر دیگران باشد. اگر دیالوگ به امر نیکی منجر شود، مطلوب است. امام صدر در برابر خردهگیری نزدیکانش که چرا در جنگ فرقهای با دشمن گفتوگو میکنی، پاسخ دادند که اگر گفتوگو مانع از جنگ و درگیری شود، باید گفتوگو کرد.
بنیان نظری این سخنان خوشبینی به انسان است. اگر به انسان بدبین باشیم، باید گفتوگو را کنار بگذاریم. اما تعبیر امام موسی صدر درمورد انسانها این است که از نظر اسلام همه خوب و بر فطرت پاک خلق شدهاند.
این سخن به این معنا نیست که امام صدر نتیجهگراست. با بررسی زندگی او درمییابیم که میخواهد راهنمایی کند و از طریق گفتوگو خیری را در جامعه افزایش دهد؛ ولی هیچگاه تعهدات ذاتی اخلاقی را نادیده نمیگیرد و برای رسیدن به نتیجه دروغ نمیگوید و کسی را تحقیر نمیکند.
در دیالوگ سه نوع الزام وجود دارد؛ یکی الزام به سخن است. دیگری الزام به شنیدن. ولی آنچه مهم است اینکه دیالوگ فقط گفتن و شنیدن نیست. دیالوگی مفید است که صداقت در آن وجود داشته باشد. صداقت به این معناست که فرد به آنچه خود میگوید، پیشتر از همه عمل کند.
برخی شخصیتها اهل دیالوگ هستند. فروتنی و تواضع و در واقع، محبت و عشق به دیگران باعث برقراری گفتوگو میشود. این ویژگیهای شخصیتی در امام موسی صدر بسیار وجود داشت. او معتقد بود که دروغ نمیگذارد حقایق تبادل پیدا کنند. پس با دروغ تبادلها و تواناییها معطل میمانند.