خلاصه ششمین درس‌گفتار ماهانه اندیشه و عمل

نقش امام موسی صدر در استمرار جنبش احیای فکر دینی

سخنران: محمدجواد صاحبی

احیا در فرهنگ دینی و اسلامی ما کلمه‌ای آشنا و به‌طور کلی به معنای زنده‌‌شدن و زنده‌کردن است. جامعه‌ای که در غفلت و در جهل به سر می‌برد و جامعه‌ای که ارزش‌های انسانی و ارزش‌های دینی در میان مردم آن ساری و جاری نیست، به جامعۀ مرده تعبیر شده است که بر اساس آموزه‌های دینی باید احیا شود و به کسانی که این بار را به دوش می‌کشند، احیاگر یا محیی گفته می‌شود. با این تعبیر، انبیا و اولیا و صلحا و علما همه محیی امت هستند.

می‌بینیم که از این نقش پیامبران در قرآن با عبارت اصلاح و اصلاح‌گری یاد شده است. اصلاح در این‌جا مقابل افساد به کار برده شده است. اصلاح یعنی به سامان‌آوردن، مرتب‌کردن و افساد یعنی ایجاد پریشانی و نابسامانی. بنابراین، انبیا و اولیا و صلحا هم احیاگرند و هم اصلاحگر.

در دهه‌های اخیر رفرم را مرادف اصلاح و در برابر انقلاب استفاده کرده‌اند و هرگاه سخن از اصلاح و اصلاحات مطرح شده، بلافاصله در برابر آن انقلاب و انقلابی‌گری به کار رفته است. این دوگان ریشه در فضای فرهنگی متأثر از چپی‌ها و مارکسیست‌هاست.

مارکسیست‌ها انقلاب را لازمۀ تکامل تاریخ می‌دانند و لذا، می‌گویند که هر‌گونه اصلاح و رفرم، آبرو‌بخشیدن به نظام کهن است و مانع از تغییر و نوسازی و دگرگونی اساسی در شئون جامعه می‌شود. همین برداشت غلط از اصلاح سبب شده است که اصلاح و اصطلاحات تا حدودی محکوم واقع بشود.

معادل گرفتن رفرمیزم با اصلاح و اصلاحگری باعث انحراف در برداشت از اصلاح‌گری شد. حال آنکه در تلقی درست، انقلاب و امر به معروف و جهاد هم مراحل اصلاح هستند؛ با این توضیح که انقلاب برای وقتی است که در جامعه‌ همۀ بنیادها و نهادها فاسد شده و امیدی به اصلاح نیست و باید همۀ تار و پود این جامعه از هم باز بشود و ریخته بشود و نظام جدیدی تأسیس بشود.

مارکسیست‌ها تبلیغ کرده بودند که باید تضادهای جامعه را افزایش داد، تا جامعه دچار اختلاف و انفجار  و سرانجام، انقلاب شود و یک مرحله به تکامل نزدیک‌تر شویم. با این تعبیر، مصلح کسی است که  این جامعه را در گوشه‌ای متوقف می‌کند و در مسیر انقلاب مانع ایجاد می‌کند.

در مقابل این برداشت، تعبیر اسلام از اصلاح‌گری وجود دارد. مسلمان موظف و مکلف است به اصلاح؛ در هر اندازه‌ای که مقدور باشد. کسانی مثل امام موسی صدر به مقتضای آن سرچشمه‌هایی که از آن سیراب شده‌اند، طبیعی است که بخواهند به نقش اصلاح‌گری‌شان عمل کنند: اصلاح در دین، بازسازی تفکر دینی و اصلاح در جامعه به هر میزان که مقدور باشد.

امام موسی صدر تشخیص ‌داد که برای جلوگیری از ظلم بیشتر و برای آزادی زندانی‌های سیاسی، حتی با شاه ملاقات کند و این را وظیفۀ خود می‌دید. از نگاه انقلابیِ چپی، این حرکتی منفی و محکوم است این ایراد شبیه نقدی است بر سید جمال‌الدین اسدآبادی که چرا با سیاستمداران بزرگ ملاقات کرده است؟ این اشکال از آنجا ناشی می‌شود که ذهنیت ما ذهنیت درستی نیست. باید دید هدف چیست.

اگر هدف قدرت‌طلبی و ثروت‌اندوزی و رسیدن به خواسته‌های نامشروع باشد، محکوم است. اما اگر هدف سامان‌بخشیدن به امور مسلمانان باشد؛ اگر کاستن از ظلم و فساد باشد؛ این ممدوح است و این وظیفۀ دینی است. با این ملاک، می‌توان راز تعامل هم‌زمان امام صدر با آیت‌الله بروجردی، آیت‌الله خمینی و آیت‌الله شریعتمداری را دریافت.

آسیب دیگری که متوجه مفهوم اصلاح‌گری شد، ناشی از برداشت نادرست از نوگرایی به معنای مدرنیزم ولی با پوشش اسلامی بود. در مقابل، امام صدر و بسیاری از مصلحان دیگر معتقدند که اسلام باید با مقتضیات زمان همگام شود، اما با روشی که خود اسلام به ما معرفی کرده است؛ یعنی با اصل اجتهادِ مبتنی بر تفکیک احکام به ثابت و متغیر.

در سیره عملی امام صدر نمونه‌های بسیاری مشهود است؛ مانند طهارت اهل کتاب، که آیت‌الله حکیم هم همین فتوا را داشته‌اند. جالب این است که مرحوم شیخ محمد عبدو هم به طهارت اهل کتاب فتوا داده است. این‌ها مصادیقی است از نقش مصلحی که به ابزار اجتهاد مسلح است تا مشکلات جامعۀ کنونی را برطرف کند.

از دیگر ویژگی‌های امام صدر اتحاد و همگرایی مذهبی است؛ اصلی که همۀ مصلحان اسلامی بر آن تأکید کردند، از سید‌جمال گرفته تا اقبال و عبدو و دیگران. این همگرایی اولاً، درک درست از زمانه می‌خواهد، ثانیاً، سعۀ صدر می‌خواهد.

ویژگی سوم که برای مصلح لازم است و امام صدر به آن آراسته است، ادب است. امام موسی در بیان همان حرفی که دیگران هم می‌گویند، با ظرافتی تمام، مطلب را بیان می‌کند. ورود ایشان به بحث انسداد یا باز بودن باب اجتهاد نزد اهل سنت مثال خوبی برای این موضوع است.

چهارمین ویژگی مصلح این است که باید خود صالح باشد؛ چون اگر چنین نباشد، نمی‌تواند اسلام را در جامعه اجرا کند.

ویژگی پنجم مصلح این‌ است که مصلح باید منادی همگرایی و اتحاد میان افراد و گروه‌ها باشد.

ویژگی ششم مصلح این‌ است که مصلح باید کلی‌نگر باشد. جزئی‌نگری مانع از عملی‌شدن پروژۀ اصلاح است. یکی از مصادیق این امر، مشغول شدن به مخالفین است. آقای سید‌حسین شرف‌الدین می‌گوید: «امام صدر به این مخالفت‌ها و حملاتی که به ایشان می‌شد، نه تنها اعتنایی نمی‌کردند بلکه حتی به این مسائل فکر هم نمی‌کردند. ایشان یک لحظه هم به پشت سرشان نگاه نمی‌کردند که برگردند و ببینند که چه می‌گذرد، افراد چه موضعی می‌گیرند و چه‌کار می‌کنند. ایشان همیشه به جلو نظر داشت؛ به آینده نظر داشت؛ به افق‌های دور نظر داشت؛ اهل گله نبود؛ اهل بدگویی از دیگران نبود.»

هفتمین ویژگی مصلح این‌ است که روشش باید پیامبرانه باشد. مصلح در رفتار و گفتارش باید متخلق و همراه با لطافت و ظرافت و شمولیت باشد.

ویژگی هشتم مصلح این است که باید آماده خطر کردن باشد و این امر اخلاص فوق‌العاده‌ای می‌طلبد. طرفه آنکه این ویژگی آقای صدر فقط برای مسلمان‌ها نبود. در سالن یونسکو در مراسم فیلسوف بزرگ الجزایری «مالک بن‌نبی» که در حضور شخصیت‌های بزرگ لبنانی و فلسطینی و سایرین برگزار شد، به یاسر عرفات خطاب کرد: «آقای عرفات، این نصیحت را از من بشنو، زمانی که شرق و غرب هر دو به انقلاب فلسطین پشت کنند و خیانت بکنند، غیر از این عبا و عمامۀ من، کس دیگری به حمایت و پشتبانی از تو برنخواهد خواست.»

حال باید ببینیم که مصلح برنامۀ اصلاحی خود را از کجا باید آغاز کند؟ از فرد یا اجتماع؟ این پرسش معرکه آرای صاحبان نظر و مصلحان بوده است. سید‌جمال‌الدین اقدامات خود را بیشتر معطوف به اصلاح اجتماع کرده بود و معتقد بود که باید جوامع اسلامی اصلاح شوند تا مردم هم به تبع اصلاح تأسی جامعه اصلاح بشوند. محمد عبدو به این‌ نتیجه رسید که مشکل خود افرادند. لذا محمد عبدو به سمت آموزش و اصلاح نظام آموزشی رفت.

در این میان، نظر امام صدر این است که اصلاح هم باید فردی باشد و هم اجتماعی. مسلمان هم در برابر فرد مسئول است و هم اجتماع. برای اجرای برنامه اصلاح اسلامی باید همه پدیده‌های اجتماعی و تمدنی جدید را در نظر گرفت. به این منظور و بر اساس نگاه امام صدر، باید نیازهای خود را به قرآن و سیره عرضه ‌کنیم و از دل آن پاسخ خود را به دست آوریم. او به صراحت می‌گوید که ما باید تفسیر و قرائت تازه‌ای از قرآن و سنت و حتی از سیره اولیای خدا داشته باشیم و آن‌ها را مطابق با اوضاع زمان احیا و بازسازی کنیم. این مسئله وجه افتراق ما با سلفیه است.

به‌طور کلی اگر بخواهیم با جریان اصلاح‌گری دینی آشنایی کامل پیدا کنیم، نباید در دام نحله‌ها و گروه‌های مختلف بیفتیم و خود را در گوشه‌ای از پروژه اصلاح جا دهیم. باید توجه داشته باشیم که وجوه افتراق خود را با آنچه نادرست و نادقیق است، مدنظر داشته باشیم.

از دیگر مقوله‌هایی که از اندیشه و سیره امام صدر استنباط می‌شود، ارکان اصلاح‌گری است. در نگاه امام صدر مهم‌ترین رکن اصلاح‌گری آزادی انسان است. آزادی از نظر امام صدر اندازه و پایانی ندارد و شامل آزادی از قیود و فشار‌های درونی و بیرونی می‌شود.

دومین رکن اصلاح، تغییر و اصلاح نظام سیاسی و نظام حاکمه است. نظام‌های اجتماعی باید اصلاح شوند، چون این نظام‌های اجتماعی هستند که باید همه قوانین و احکام و همه آنچه لازمه انسان و جامعه است، اجرا کنند و علاوه بر آن، نظام‌های اجتماعی آثار وضعی و تربیتی هم دارند.

در نگاه امام صدر نظام حکومتی ما باید رهبر و پیشوایی صالح داشته باشد که در پرتو کتاب خدا و سنت پیامبر و سیره اهل بیت ادای وظیفه کند و آنچه واجب و بایسته جامعۀ اسلامی است، اجرا بکند. نظام اسلامی نظامی بسته نیست. برای اسلام اهداف مهم است و شکل حکومت را مردم تعیین می‌کنند. این نگاه به حکومت مشابه دیدگاه علامه طباطبایی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت توسط reCAPTCHA و گوگل محافظت می‌شود حریم خصوصی و شرایط استفاده از خدمات اعمال.