نقش مصالح و مفاسد در تشریع احکام شریعت در اندیشه امام موسی صدر
سخنران: محمد صادق کاملان
امروز جای شخصیتی همچون امام موسی صدر در کشور ما خالی است. با اینکه شخصیتهایی نظیر مرحوم مطهری و آیتالله طالقانی و آیتالله منتظری در کشورمان بودهاند، اما امام موسی صدر از سنخ دیگری بود. او با بسیاری از مراجع فعلی از جمله آیتالله سید موسی شبیری و آیت الله ناصر مکارم هممباحثه بود، با آقای مکارم شیرازی هم مباحثه بود و به تعبیر یکی از همین بزرگان، از لحاظ فکری و استعداد یک سر و گردن از بقیه بالاتر بود.
یکی از مباحث امروزی، که البته امام صدر سالها قبل به آن پرداخته، فلسفۀ فقه است. شاید بتوان سخنرانی امام موسی صدر در کنفرانس «ملتقیالفکرالإسلامی» الجزایر با عنوان «روح الشریعه الإسلامیه» را نیز در همین حوزه دانست. نکتهای که باید بدان توجه داشت، جایگاه فقه در دین است. حدود یکدوازدهم از بیش از ششهزار آیۀ قرآن درباره احکام است؛ در حالی که اکثر آیات قرآن درمورد مسائل اخلاقی و اعتقادی است. از این رهگذر میتوان موقعیت اعتقادات و اخلاقیات را در مقایسه با احکام فقهی در دین دریافت.
امام صدر چهل سال پیش بحثی را در حوزۀ فلسفۀ فقه مطرح کردهاند، ناظر براینکه آیا احکام صادرشده، علت عقلی و فلسفهای هم دارد یا خداوند بیدلیل اموری را حلال کرده و اموری دیگر را حرام کرده است. در اینجا اصطلاح «ملاک و معیار» یا «علل» یا «فلسفۀ» احکام مطرح است. در اینجا در دو مقام میتوان این موضوع را بررسی کرد. یکی در مقام ثبوت و تکوین که مبحثی فلسفی است و دیگری در مقام تشریع. در مقام تشریع این پرسش مطرح است: آیا احکامی که خداوند وضع کرده استه، گزافه و جزافه است یا مستند به دلیل و تابع منطق است؟ در پاسخ به این سؤال، گرایش اشاعره در یک سر طیف و دیدگاه معتزلی و عقلگرایی در سوی دیگر طیف قرار میگیرد. شیعیان و علمای شیعه نیز مانند معتزله گرایش عقلگرایانه دارند و قائلاند به اینکه احکام تابع ملاکات نفسالأمری است، یعنی خداوند ارادۀ جزافی ندارد.
در هر روی پاسخ به این سؤال نیاز به بررسی و تبیین چند مقدمه دارد:
مقدمۀ اول: دین در خدمت انسان یا انسان در خدمت دین. امام صدر از جمله کسانی است که تعبیر دین در خدمت انسان را به کار بردهاند. باید توجه داشت که امور همۀ امور «من عند الله» هستند و انسان تنها موجودی است که«من الله» است و دین اساساً برای این آمده است که دست انسان را بگیرد و از زمین به آسمان ببرد. طبیعتاً، وقتی غایت دین خدمت به انسان باشد، میتوان شاهد رویکردی نو و دستکم متفاوت به اجزای دین و فلسفه احکام در نگاه شارع بود.
مقدمۀ دوم: همهچیز در عالم ظاهر و باطن دارد. انسان نیز هم ظاهر دارد و هم باطن؛ یعنی هم بُعد مادی دارد و هم بُعد معنوی و دین برای همۀ ابعاد بشر آمده است و هم به ظاهر توجه دارد و هم به باطن.
مقدمۀ سوم: احکام به دوبخش تقسیم میشوند: عبادیات و معاملات. در کتب فقهی بیش از چهل باب در معاملات داریم و ابواب عبادیات در مقایسه با معاملات بسیار محدود است.
پس از این سه مقدمه، باید بگویم که ملاکات و معیارهای احکام در بخش معاملات که عمدۀ مباحث فقهی است. آنچنان پوشیده از فهم انسان نیست، بلکه در دسترس فهم انسان است. این چیزی است که امام در کتاب روح تشریع در اسلام نیاوردهاند و بهنظر من جاداشت که امام صدر به این بخش هم میپرداختند. اما ملاکات عبادیات چندان برای ما مشخص نیست. در این حوزه انسان اصل تعبد را میپذیرد. عقل حکم میکند که در برابر خداوند متعال و کمال مطلق باید کرنش و او را عبادت کرد.
امام موسی صدر نیز چون غالب علمای شیعه قائل به جایگاه متعالی استدلالهای عقلی در استنباط احکام است و راه و باب اجتهاد را مسیری مترقی ارزیابی کرده است. ایشان با اجتهاد پویا در فقه شیعه میخواهد بگوید با اینکه از طرفی، احکام در اسلام ثابت است و از طرف دیگر، زندگی مردم و تمدن، روزبهروز متحول میشود، با اصل اجتهاد میتوانیم بین آن احکام ثابت و این تغییر و تحول در زندگی مدنی و جامعه ارتباط برقرار کنیم.