حجتالاسلام محمد تقی فاضل میبدی، محقق حوزه
روشهای معمولی که برای تفسیر آیات قرآن به کار میروند بر دو نوع هستند:
- روش نقلی که از روایات استفاده میکند
- روش عقلی که شاخههای مختلفی دارد: تفسیر ادبی، تفسیرعرفانی، تفسیر فلسفی
اما بهزعم بنده روش تفسیری امام موسی صدر که در کتاب
«برای زندگی» متجلی است، روش ویژهای است که در هیچکدام از این تقسیمبندیها نمیگنجد. حال اینکه این روش چه نام دارد، شاید در روند بحث من نام خوبی برایش پیدا شود.
عبور از گفتار گذشتگان
اولین نکته مهم در تفسیر ایشان، عبور از گفتار گذشتگان است. مفسران ما معمولاً از کتابهای تفسیری مختلف گذشتگان استفاده میکنند؛ بهگونهایکه مطالبی از آنها را جمع میکنند و در کتاب خود میآورند و هر نکتهای که به ذهنشان رسید، در حاشیه آنها مطرح میکنند.
من توفیق زیارت این مرد بزرگ، امام موسی صدر را نداشتهام؛ اما با شناختی که از بیانات و آثار ایشان دارم، هیچ گفتاری از هیچ اندیشمندی از گذشتگان برای ایشان بهتعبیر امروزیها، خط قرمز نبوده است که نخواهد از آن بگذرد. این نکته بسیار مهمی است.
مطلبی از خود ایشان یادداشت کردهام که میگوید: «فهم و تفسیر قرآن منحصر به مفسران نخستین نیست.» این حرف بزرگی است.
ما در حوزه، این مشکل را درباره تفسیر و البته، فلسفه و فقه هم داریم که مثلاً میگویند تفسیر ملاصدرا حرف آخر است یا تبیان شیخ طوسی حرف آخر است یا اخیراً، تفسیر المیزان علامه طباطبایی را حرف آخر میدانند. همه اینها تفاسیر بزرگی است، اما تفسیر قرآن با سایر کتب فلسفی و شعر و ادبیات کاملاً فرق میکند، زیرا هدف قرآن برقراری رابطه دیالکتیکی با بشر است؛ یعنی هم به انسان بدهد و هم از انسان بگیرد.
قرآن کتاب زندگی است. ممکن است دیوان حافظ یا فتوحات مکی ابنعربی با انسانِ امروز ارتباط برقرار نکند، ولی قرآن باید با انسان امروزین رابطه داشته باشد. اینگونه است که امام موسی صدر سعی کرده است نقدگونه از گفتار گذشتگان عبور کند.
استفاده از تجربههای زندگی بشر
نکته دیگر در تفسیر ایشان، استفاده از تجربیات بشر در زمان حاضر است. این بسیار مهم است که امام موسی صدر برای تفسیر قرآن، علاوه بر کتب روایت و فقه و ادبیات و… کتاب دیگری پیشِ روی خود گسترده و آن کتاب، تجربه زندگی بشر است.
بهتعبیر دیگر، اینگونه که جناب امام موسی صدر در تفسیر قرآن روی عینیات زندگی بشر انگشت گذاشته است، گواه آن است که گذشته از تفسیرهای مکاتب فلسفی زمان حاضر، مکتبهای مارکسیسم و اومانیسم و ایدئالیسم را نیز هرچند مختصر درک کرده است.
وقتی تفسیر ایشان را با تفاسیر زمان حاضر مقایسه میکنم، میبینم تفسیر مرحوم آیتالله طالقانی هم اینگونه است. اما معتقدم تفسیر المیزان، با همه احترامی که برای آن و نکات بسیار برجستهاش قائلم، کتاب کاملی برای زندگی امروز نیست. خود مرحوم علامه در المیزان، در تفسیر آیه «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا» میگوید: «دین یعنی روش زندگی»؛ اما رگههای فلسفی تفسیر المیزان بهگونهای است که این تفسیر کمی از زندگی ملموس بشر فاصله میگیرد.
من معتقدم که هم مرحوم آیتالله طالقانی و هم امام موسی صدر از تفسیر محمد عَبدُه متأثرند؛ چون در میان تفاسیر دو قرن اخیر، محمد عبده در تفسیر اَلْمِنار، از گفتههای گذشتگان عبور کرده و ارتباط بیشتری با زندگی انسان برقرار کرده است.
مثلاً بزرگترین و طولانیترین آیه قرآن که درباره دین و لزوم کتابت سند و شهادت برای ادای دین است و قرآن شهادت دو مرد یا بهجای یک مرد، دو زن را لازم میداند تا اگر یک زن فراموش کرد، دیگری به یادش آورد (أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى)؛ همه مفسران فلسفه برابری شهادت دو زن با یک مرد را همین فراموشی دانستهاند و بر این اساس، فقها نیز در بعضی موضوعات، حکم به برابری شهادت دو زن با یک مرد دادهاند.
اما مرحوم عبده این آیه را با دقتی عقلی و حیاتی تفسیر کرده و معتقد است که قرآن میگوید: اگر یک زن فراموش کرد، زن دیگر به او تذکر دهد، مربوط به دورانی است که زن در عرصه زندگی اجتماعی حضور نداشته و فقط به امور خانه خود میپرداخته یا اسیر و مقهور بوده است. اما در روزگاری که زن در عرصه اجتماع، در کنار مردان حضور دارد و تفکر اجتماعیاش رشد کرده است و آن فراموشیهای اجتماعی را ندارد، شهادت دو زن در قبال یک مرد جای بسی تأمل است و اینگونه، تفسیر خود را بهروز میکند.
صحت و سقم این عقیده بحث دیگری است. حرف من این است که راهبرد ذهن این افراد به اینجا رسیده است که باید قرآن را بهگونهای معنا کرد که بتوان بین قرآن و زندگی ارتباط برقرار کرد. امروزه با این عقیده که شهادت دو زن برابر یک مرد است، طبیعتاً، بین قرآن و نیمی از جامعه ما که زنها هستند و در عرصه اجتماع حضور دارند، ارتباط برقرار نمیشود. بنابراین، یکی از ویژگیهای تفسیر مرحوم آقای طالقانی و مرحوم عبده و همچنین، امام موسی صدر، استفاده از تجربه زندگی بشر است.
تاثیر شرایط اجتماعی لبنان
کتاب دیگری که امام موسی صدر روبهروی خود گذاشته و با مطالعه آن کتاب سراغ تفسیر قرآن رفته است، زندگی مردم محروم لبنان و دنیای عرب و جهان شیعه یا احتمالاً جهان اسلام است. ایشان این محرومیتها را میدیده و بهدنبال راهی برای نجات بشر محروم بوده است.
او به این نتیجه رسیده است که بهترین نسخهای که میشود برای این بشر محروم پیچید، همین آیات قرآن است؛ البته نه در قالب تفسیری و عرفانی و ادبی و فقهی که فقط در کتابها و کتابخانهها بماند و فقط به آنها افتخار ورزید؛ بلکه قرآنی که بین این بشر محروم بیاید و حرف بزند و راهنمای زندگیاش باشد. من عین متن ایشان را در این باره برای شما میخوانم: «دین پیش از آنکه توشهای برای آخرت باشد، والاترین وسیله برای زندگی است.»
در بحث دیگری ایشان گفته بسیار زیبایی دارد. نمیشود این گفته را فقهی دانست. اما در دنیای امروز، به نظر میرسد که چنین عقیدهای ریشههای اسلامی دارد. ایشان میگوید: «ما نباید پیش از اینکه وضع معیشتی مردم را درست کنیم، از مردم انتظار ادای تکالیف دینی داشته باشیم.» این حرف بسیار بزرگی است. یعنی برای ترویج اسلام نباید اول به سراغ حجاب و نماز جمعه و انجام دادن درست مناسک اسلامی و… رفت.
این رویه متأسفانه در بازار خشک مذهبی خیلی از جوامع مسلمان رایج است. امامعلی(ع) در این خصوص تعبیر عجیبی دارند که در غُرَر الحِکم آمده است و من میخواهم آن را به این عقیده امام موسی صدر ربط دهم. حضرت میفرمایند، چهار چیز حکومتها را نابود می کند:
۱. ضایعکردن اصول یا ریشهها
۲. چسبیدن به فروع و امور کماهمیت
۳. جلوانداختن افراد پست در کارها
۴. عقبانداختن افراد ممتاز و دانشمند
امام موسی صدر میخواهد بگوید تا زمانی که وضعیت معیشتی مردم از نظر اقتصادی درست نشود، نباید از آنها انتظار داشت تکالیف دینی خود را درست انجام دهند. این مطابق همان سخن پیغمبر است که فرمودهاند: «کادَ الفقرُ أن یَکونَ کُفرا.» (اگر فقر در جامعه رواج پیدا کرد، کفر هم بهدنبال آن میآید.) همچنین، میفرمایند: «فَلَوْ لا الْخُبْزُ ما صَلَّیْنا وَ لا صُمْنا وَلا اَدَّیْنا فَرائِضَ رَبِّنا عَزَّ وَ جَلَّ» (اگر نان نبود، نه نماز میخواندیم و نه روزه میگرفتیم و نه واجبات پروردگار بزرگ خود را ادا میکردیم.) امثال این احادیث بسیار است.
این نگاه امام موسی صدر به وضع زندگی بشر محروم است و متوجه است که نباید از بشری که از مسائل اولیه معیشتی خود محروم مانده، خواست که مناسک مذهبی خود را درست انجام دهد؛ چون او قادر به این کار نیست. مثلاً شما از یک طرف بگویید زن در فلان لحظاتی از عمر خود باید سه بار غسل کند، از آن طرف مسئله دسترسی مردم به آب حل نشده باشد.
باید توجه داشت که دین با معیشت مردم ارتباط دقیقی دارد. این ارتباط به معنای این نیست که تمام ابعاد زندگی بشر را سیاسی کنیم یا همه ابعاد سیاسی زندگی بشر را دینی؛ بلکه جامعهای که خداوند برای بشر خواسته است، باید بهگونهای باشد که بشر بتواند در آن معیشت خود را تأمین کند. نسخه چگونگی تأمین معیشت هم در دین پیچیده شده است.
بنابراین، فرق است بین اینکه دین از ما جامعه مطلوب بطلبد با اینکه خودش برای ما نسخه جامعه مطلوب را بپیچد. در قرآن هم ارزش وجود دارد، هم روش. جامعه مطلوب قرآن جامعهای است که در آن دزدی نباشد، زنا نباشد و عفت عمومی حفظ شود، استبداد نباشد. اما اینکه برای دستیابی به چنین جامعهای چه روشی باید در پیش گرفت، به عقول بشر واگذار میشود.
من در کتاب تفسیر امام موسی صدر دقت کردم و دریافتم که ایشان هم دقیقاً حل بسیاری از مشکلات بشر را به دکتر و متخصص و کارشناس ارجاع میدهد؛ یعنی امام موسی صدر به این طریق، عقول و تجربه و عرف بشری را با قرآن جمع کرده و این جمع، لازمۀ زندگی در این دنیاست.
خداوند در قرآن و در سوره ماعون میفرماید: «فَالْیَعْبُدوا رَبَّ هذَا الْبَیت الَّذی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جوع و آمَنَهُمْ مِنْ خَوْف.» امام صدر در تفسیر این آیه به این مسئله بهخوبی اشاره کرده است که شما خدایی را میپرستید که دو ویژگی دارد:
۱. گرسنگی را از جامعه میبرد (أَطْعَمَهُمْ مِنْ جوعٍ)
۲. ترس را از جامعه ریشهکن میکند (و آمَنَهُمْ مِنْ خَوْف)
همچنین، در سوره نحل، آیه ۱۱۲ که خداوند میخواهد برای آنها که کفران نعمت میکنند قریه مطلوب را مثال بزند، میفرماید: «وَ ضَرَبَ اَللّهُ مَثَلاً قَرْیَهً کانَتْ آمِنَهً مُطْمَئِنَّهً یَأْتِیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اَللّهِ فَأَذاقَهَا اَللّهُ لِباسَ اَلْجُوعِ وَ اَلْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ.». (خداوند برای آنها که کفران نعمت میکنند) مثلی زده است: منطقه آبادی را که امن و آرام و مطمئن بوده و همواره روزیاش بهطور وافر از هر مکانی فرا مییرسیده، اما نعمت خدا را کفران کردند و خداوند بهخاطر اعمالی که انجام میدادند، لباس گرسنگی و ترس را در اندامشان پوشانید.) پس قریه مطلوب جایی است که بشر اطمینان فکری و آرامش کامل داشته باشد و رزق او فراهم باشد و اثری از ترس و گرسنگی در آن نباشد.
بنابراین، دو چیز در جامعه باید وجود داشته باشد؛ یک امنیت فکری دو امنیت شغلی و اقتصادی و آقای صدر در تفسیر خود این موضوع را دنبال میکند.
در پایان سخن، به این نکته اشاره میکنم که ایشان در تفسیر سوره ماعون این حدیث را نقل میکند: «ما آمَن باللّه ِ و الیَومِ الآخِرِ مَن باتَ شَبْعانَ و جارُهُ جائعٌ» (کسی که شب بخوابد درحالی که شکم او پر باشد و همسایه او گرسنه، مؤمن به خداوند نیست.) از این حدیث درمییابیم که پیوند ژرفی میان ایمان به خدا و رسیدگی به امور مردم وجود دارد.
این مسئله سیاسی نیست؛ یعنی مسلمان، هرچه رده شغلیاش در جامعه رشد کند و مسئولیتش بیشتر شود، باید بیشتر به امور مردم رسیدگی کند، وگرنه ایمانی در کار نیست؛ چراکه ایمان اسلامی ایمانی انتزاعی نیست که فقط مخصوص قلب و احساس آدمی باشد.
ایمان اسلامی بدون آنکه در عمل و ذات و پیرامون آدمی و رسیدگی به امور مردم تجلی پیدا کند، مردم را به آفریننده هستی پیوند نمیزند و مصداق «کادَ الفَقرُ أن یَکونَ کُفرا» است. اگر جامعه گرسنه باشد و فقر و ناامنی فکری و فرهنگی و ناامنی شغلی و اقتصادی داشته باشد، این ایمان به خدا پیوند نمیخورد.
تفکر امام موسی صدر اینچنین است و واقعاً هم تفکر درستی است. این تفکر به درد زندگی بشر میخورد یا این تفکر که مثلاً صد بار بگوییم «بک یا الله» یا «بک یاحسین»؟ همه این اذکار محترم است. اما باید ببینیم این مناسک و شعائر مذهبی بهتعبیر امام موسی صدر، چقدر در امور مردم تجلی یافته است.
این حرف را کسی نمیگوید که تابع فقه و فلسفه و ادبیات و عرفان است، کسی میگوید که کتاب زندگی بشر محروم لبنان و پیرامون آن برابر چشمان قلبش متجلی شده است. او این محرومیت را میبیند و میگوید که بشر یا باید به ماتریالیسم و مارکسیسم ختم شود یا به توحید و معنویت. خدا و توحید موقعی در زندگی بشر تأثیر میگذارد که ترس و گرسنگی از جامعه برود: «فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ الَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ.»
بار دیگر این آموزه امام موسی صدر را یادآوری میکنم که: «ایمان اسلامی ایمانی انتزاعی نیست که فقط مخصوص احساس و قلب آدمی باشد؛ ایمان اسلامی، بیآنکه در عمل و ذات و پیرامون آدمی و رسیدگی به امور مردم تجلی یابد، آنها را به آفریننده هستی پیوند نمیدهد.»علاوه بر نکاتی که به آنها اشاره کردم، نکات جالبی در کتاب ایشان هست از جمله، درباره شب قدر و دهه آخر ماه مبارک رمضان که ایشان برداشت بسیار بدیع و لطیف و انسانی و جالبی از آن کردهاند.
* برگرفته از سخنان حجتالاسلام محمد تقی فاضل میبدی در مراسم رونمایی کتاب برای زندگی . این مراسم شهریور سال ۱۳۹۰ در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.