محمود دعایی

آبروی تدین و اخلاق در جهان امروز

حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعایی، مدیر مسئول روزنامه اطلاعات

زاده ۱۴ خرداد سال ۱۳۰۷ هجری شمسی در محله چهارمردان شهر مقدس قم، فرزند سید صدرالدین صدر و سیده صفیه طباطبایی قمی، امروز در جهان تشیع «امامی» است در صدر که هویت از شرافت گرفته است و همچون ستاره‌ای تابان در قلب دوستدارانش میدرخشد. هرچه بر تیرگی جهان افزوده می‌شود، بر روشنایی او هم افزوده می‌شود و این قانون هستی است.

سخن گفتن درباره آقاموسی صدر، زمینه‌های بسیار زیادی دارد. می‌توان ساعت‌ها درباره‌اش گفت و نوشت. می‌توان از خاندان شریف صدر گفت. کیست که نداند این خاندان از بزرگترین خانواده‌های شیعی سده‌های اخیر بوده‌اند و همچون خورشیدی تابان درخشیده‌اند.

متون و منابع موجود از سیداسماعیل صدر، جانشین میرزای شیرازی، مرجع مطلق وقت سخن‌ها میگویند که جد پدری آقاموسی بوده. همین منابع از نیای مادری آقاموسی، حاج آقا حسین طباطبایی قمی سخن می‌گویند که جانشین سید ابوالحسن اصفهانی بود و رهبر قیام علیه رضاشاه.

اگر بخواهیم سخن را بسط بدهیم، باید یاد کنیم از سیدصالح شرف‌الدین، سیدصدرالدین صدر پدر بزرگوارش و سید ابوجعفر خادم‌الشریعه و سیدرضا صدر برادر بزرگش که فرد فردشان از مشاهیر و بزرگان این خاندان بوده‌اند.

فرزند سید صدرالدین بودن کافی نبود تا او «آقاموسی» باشد. زاده شدن بر پهنه حوزه علمیه هم خود به خود از او صدر نمی‌ساخت و نساخت. تلاش لازم بود و حرکت و سیر و صعود و شتافتن و شکفتن.

آقاموسی صدر، از متن به متن می‌رود و از خرداد سال ۱۳۲۲ رسماً وارد جهان طلبگی می‌شود. ادبیات و فقه و اصول را جدی می‌گیرد و از محضرهای بلند بالایی چون سلطانی طباطبایی، حجت کوه‌کمری، آیت‌الله‌العظمی بروجردی، شیخ عبدالجواد جبل‌عاملی، آیت‌الله خوانساری و آیت‌الله محقق داماد تعلیم می‌گیرد و به محضر علامه سید محمدحسین طباطبایی راه می‌یابد تا دروس فلسفه را نیز همپای فقه و اصول، نیک و کامل بیاموزد. همزمان تدریس شروع می‌کند و غالب فضلای عصر را خوشه‌چین خرمن علمی خود می‌کند. کم نیستند کسانی که حلقه شاگردی او بر گردن دارند و از فیض او بهره‌ها برده‌اند.

عزیز صدرها همزمان به تحصیلات دانشگاهی روی می‌آورد و معلوماتش را در دانشگاه تهران روزآمد می‌کند و سپس راهی نجف می‌شود. تا سال ۱۳۳۷ در روضه مبارکه علوی، از محضر اساطین علم و فقه بهره‌ها می‌گیرد و در نزد بزرگانی چون سیدمحسن حکیم، شیخ مرتضی آل‌یاسین، سید عبدالهادی شیرازی و شیخ حسین حلّی فقه می‌آموزد و در درس اصول آیت‌الله خویی جزو شاخص‌ها می‌گردد. او در نجف نیز از فلسفه غافل نمی‌ماند و معلومات فلسفی‌اش را نزد شیخ صدرا بادکوبه‌ای تکمیل می‌کند.

آقاموسی صدر که قبل از عزیمتش به نجف، از طرف استادش علامه طباطبایی مسئولیت نظارت بر نشریه «انجمن تعلیمات دینی» را بر عهده گرفته بود، بعد از تشرف به حوزه علمیه نجف، به عضویت هیأت امنای جمعیت «منتدی النشر» درمی‌آید.

این کار و پذیرش مسئولیت سردبیری مجله تازه‌ تأسیس «مکتب اسلام»، ازعلاقه‌اش به «اصلاح» و «نوآوری» حکایت می‌کند. به دلیل این علاقه بود که پس از بازگشت به قم، طرح گسترده‌ای را برای اصلاح نظام آموزشی حوزه‌های علمیه تدوین کرد که البته با عزیمتش در اواخر سال ۱۳۳۸ به لبنان ناتمام ماند.

اما این عزیمت، این حسن را داشت که به اصلاح امور فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه شیعیان لبنان منتهی شد و برای اولین بار استفاده از ظرفیت‌های منحصربه‌فرد لبنان برای نشان دادن چهره واقعی شیعیان به جهانیان، به همت یکی از تواناترین رهبران دینی صورت تحقق به خود گرفت. «بازسازی هویت»، «انسجام» و «عزت تاریخی شیعیان لبنان» سه کار مهمی است که امام موسی صدر در سال‌های اقامتش در لبنان به آن توفیق یافته است.

با عنایات الهی مطالعات عمیق امام برای ریشه یابی عوامل عقب ماندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شیعیان در راستای سیاست محرومیت‌زدایی، خیلی زود به نتیجه رسید و با تجدید سازمان جمعیت «البرّ و الاحسان»، نیازهای مالی خانواده‌های بی‌بضاعت راهی به تأمین یافت و با حذف ناهنجاری‌هایی مثل تکدی‌گری، شرایط شهرهای لبنان دگرگونی عمیقی را تجربه کرد.

و چنین بود که در فاصله سال‌های ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۸ ده‌ها جمعیت خیریه و مؤسسات فرهنگی و آموزش حرفه‌ای در لبنان زیر سایه امام راه‌اندازی شد که حاصلش اشتغال و خودکفایی اقتصادی هزاران خانواده بی‌بضاعت بود، به اضافه موارد افتخارآمیزی چون: کاهش بی‌سوادی، رشد فرهنگ عمومی و اجرای صدها پروژه کوچک و بزرگ در مناطق محروم.

قبل از آغاز فعالیت‌های آقا موسی در لبنان، فقر فرهنگی به حدی بود که برخی از مسلمانان لبنان، مراسم ازدواج و ترحیم خودشان را در کلیساها بر پا می‌کردند و امواتشان را هم در گورستان‌های مسیحیان دفن می‌کردند! امام با تأسیس مراکز آموزشی متعددی که مخصوص شیعیان بود، حرکتی بنیادی را آغاز کرد و در ادامه این روند، با تأسیس «جنبش اَمل» خط و مشی مستقلی الهام گرفته از آداب تشیع، ایمان و اخلاص در عمل و صدق در عقیده و گفتار را ترسیم کرد. در منطق امام موسی صدر بازگشت به خویشتن با زدودن آثار محرومیت و پیشرفت شیعیان ملازمه داشت.

تشکیل مجلس اعلای شیعیان که بخشی از برنامه‌های درازمدت امام به شمار می‌رفت، در اول خرداد سال ۱۳۴۸ صورت تحقق به خود گرفت و خود او با اکثریت آرا به ریاست آن انتخاب گردید. امام از بهار سال ۱۳۴۸ تا اواسط زمستان سال ۱۳۵۲ با دولت وقت لبنان گفت‌وگو کرد تا حکومت را برای اجرای پروژه‌های زیربنایی و عمل به وظایف قانونی‌اش در قبال مناطق شیعه‌نشین و محروم لبنان ترغیب کند. با عدم تحقق این خواست‌ها بود که جنبش محرومان لبنان در اوایل سال ۱۳۵۳ به رهبری امام شکل گرفت. به دنبال راهپیمایی‌های مردمی عظیم شهرهای بعلبک، صور و صیدا علیه دولت، امام مصلحت را نادیده نگرفت و برای حفظ ثبات کشور و ممانعت از سرکوبی فلسطینی‌ها، توده‌های مردم را از رویارویی با دولت کنار کشاند.

در سال ۱۳۵۴ علی‌رغم کارشکنی‌ها، مجدداً با اکثریت آرا به ریاست مجلس اعلای اسلامی شیعیان برگزیده شد. با آغاز جنگ داخلی لبنان در فروردین سال ۱۳۵۴، تلاش‌های امام مصروف پایان بخشیدن به بحران گردید. او با اعتصاب در مسجد عاملیه بیروت، به پشتوانه مشروعیت مردمی و مقبولیت وسیع و شخصیت کاریزماتیکش توانست آرامش را به لبنان بازگرداند. با شعله‌ور شدن مجدد آتش جنگ، در اردیبهشت ۱۳۵۵ حافظ اسد را واداشت تا با اعزام نیروهای سوری به لبنان، آرامش را به آن کشور بازگرداند. حل اختلافات مصر با سوریه و متعاقب آن برپایی کنفرانس ریاض در مهر ۱۳۵۵، آب سردی بود که امام صدر بر آتش جنگ داخلی لبنان ریخت و تا زمانی که در لبنان حضور داشت، این آرامش ادامه داشت.

پرچمداری گفت‌وگوی ادیان

امام از بدو ورود به لبنان با طرح شعار «گفت‌وگو، تفاهم و همزیستی»، روابط دوستانه و همکاری‌های صمیمانه با گروه‌های سیاسی را پایه گذاری کرد. از این رو، هیچ مراسم سرور یا اندوهی نبود که در آن شرکت نجوید و تنی چند از فرهیختگان مسیحی و اهل‌سنت در معیتش نباشند. حمایت امام از بستنی‌فروش مسیحی در اوایل تابستان سال ۱۳۴۱ در شهر صور را که توجه تمامی محافل مسیحی لبنان را به سمت خود جلب کرد، هرگز نمیتوان فراموش کرد.

حضور گسترده امام در کلیساها، دیرها و مجامع دینی و فرهنگی مسیحیان، بخشی از نهضت فرهنگی او بود که با سخنرانی‌های تاریخی‌اش در «دیرالمخلص» واقع در جنوب و کلیسای مارمارون در شمال لبنان، بدون شک به عنوان مواریث قابل افتخار امام در مأموریت مذهبی و انسانیاش در لبنان در حافظه‌ها باقی خواهد ماند.

وقتی امام در بهار سال ۱۳۴۴، اولین دور سلسله گفت‌وگوهای اسلام و مسیحیت را با حضور بزرگان این دو دین، در مؤسسه فرهنگی «الندوه اللبنانیه» به راه انداخت، کسی فکر نمیکرد موفقیت در انتظار این کار باشد. پس از جنگ شش‌روزه اعراب و اسرائیل در سال ۱۳۴۶، فخر شیعیان لبنان وقتی به دیدار پاپ رفت، نشستی که قرار بود نیم ساعت باشد، به تقاضای پاپ بیش از دو ساعت به درازا کشید. امام با عضویتش در مرکز اسلام‌شناسی استراسبورگ در سال ۱۳۴۷، از رهگذر همفکری و با ارائه سمینارهای متعدد، زمینه‌های تازه‌ای را ایجاد کرد که بعد از او هم ادامه داشت. چگونه میتوان چشم بر این تلاش‌های مکتبی و بسیار مؤثر آقاموسی بست؟

امام در سال ۱۳۴۹ در چارچوب «کمیته دفاع از جنوب» رهبران مذهبی مسلمانان و مسیحیان جنوب لبنان را گرد هم آورد، تا برای مقاومت در برابر تجاوزات اسرائیل چاره‌اندیشی کنند. در ادامه همین فعالیت، در زمستان سال ۱۳۵۳ و در اقدامی بی‌سابقه، خطبه‌های عید موعظه را در حضور شخصیت‌های بلندپایه مسیحی لبنان در کلیسای کبوشیین بیروت ایراد کرد. احتمال داده میشد اگر آتش جنگ داخلی شعله‌ور نمی‌شد، کاردینال مارونی لبنان را برای ایراد خطبه‌های یکی از نمازهای جمعه شهر بیروت به آنجا دعوت کنند.

امام در زمستان سال ۱۳۵۵ در جمع سردبیران جراید بیروت، با پیش‌بینی صریح حذف فاصله‌ها و روند جهانی‌شدن در اواخر قرن بیستم، قرن بیست و یکم را «قرن همزیستی پیروان ادیان، مذاهب، فرهنگ‌ها و تمدن‌های گوناگون» خواند و بر رسالت تاریخی لبنان جهت ارائه الگویی موفق در این زمینه پای فشرد و چنین بود که در سال ۱۳۵۷ موفق شد رهبران مسلمان و مسیحی لبنان را جهت برپایی یک جبهه فراگیر ملی متقاعد کند.

او در این مسیر تا آنجا پیش رفت که حتی موعد تأسیس و اولین گردهمایی آنان را هم مشخص کرد که قرار بود پس از بازگشت از سفر لیبی باشد؛ سفری که بازگشتی نداشت. سفری که هرگز به پایان نرسید و سفری که هرگز به حضر مبدل نشد. در همان سال، جهان اسلام از وجود مردی محروم شد که تا آن روز نظیرش را ندیده بود و بعد از او نیز هرگز کسی به شعاع وجودی او دست نیافت.

ما وقتی از امام موسی صدر سخن می‌گوییم، از یک شخص حرف نمی‌زنیم. از جریان زنده‌ای سخن می‌گوییم که برآمده از خط اصیل تشیع و برخاسته از خط زنده امامت است. امام موسی صدر تجلی هویت شیعی و بروز روح انسانیت اسلامی است. تأمل در بخش‌های مختلف زندگی و آرا و اندیشه‌های او و عملکرد تحسین برانگیزش، هر وجدان بیداری را به خضوع و کرنش در برابر تلاش‌های او وامیدارد و زبان را در ستایش از جلالت و اخلاص فرزانه‌ای از جنس نور به توصیف و تجلیل می‌کشاند.

امروز آقا موسی صدر نامی در کنار نام‌ها نیست و مبارزی در کنار مبارزان محسوب نمی‌شود. او برای جهان امروز طریقت معنوی صلح و آزادی و آزادگی به شمار می‌رود. او اندیشمندی است که می‌توان در پناه افکار بلندش به اخلاق و ایمان و احترام متقابل باور آورد. در قاموس فکری امام موسی صدر، جهان جای ظلم و ستم و توحش و نامردمی نیست، بلکه جایی است برای زندگی، برای خودیابی و برای خدایابی.

امام موسی صدر تجلی فطرت بود. زندگی و سیرت و سلوک او درسی از اعماق کتاب فطرت است. ما امروز با نام و یاد او بیش از هر چیز کرامت و عصمت و بزرگ‌منشی را به یاد می‌آوریم. در جمال او، چهره قدسی عالمی مصلح و مصلحی عالم را می‌بینیم که به چیزی جز اعلای کلمه حق نمی‌اندیشد، اما نه با هر شیوه‌ای و از هر طریقی، بلکه با شیوه اخلاق و با ابزار انسانیت. امام موسی صدر برای جهان امروز مجموعه‌ای از درس‌ها و آموزه‌های بنیادین است، تا قدرت را مطلق ندانند و مطلق نکنند، تا اصالت‌ها را در برابر خواست‌های شخصی و گروهی و قومی به مسلخ نابودی نبرند و تا آن مقدار که در بضاعت دارند، از تلاش برای احیای انسان‌ها و آباد کردن ارواح و عقول خودداری نکنند.

بی‌تردید امام موسی صدر آبروی شیعه و آبروی تدین و اخلاق در جهان امروز است. او سفیر الهی اعصار و قرون بود که در روزگار ما سر برآورد و بر جهان تاریک و ظلمانی ما نور معنویت تابانید. اکنون ماییم و اسمی پر از تاریخ و تاریخی مملو از امام موسی صدر. نام او یادآور تلاش برای بازگشت به خویشتن و تلاش برای یافتن خود و تلاش برای کسب شرافت به هر شکل ممکن است.

ما به او عشق می‌ورزیم؛ چون او برای ما عشق به ارمغان آورد و به ما عشق آموخت. دوستش داریم؛ چون آیت روشنِ دوستی و دوست داشتن بود. ما با او تازه شدیم و خجستگی را درک کردیم. با او باور شدیم و خودمان را باور کردیم و اکنون بدون او، به او و راهش و نهال‌هایی که در مدنیت و آیین ما کاشته است، باور داریم. باور داریم که خدای او خدایی است حکیم و حکمتش را گردن می‌نهیم و در برابر امرش تسلیم می‌شویم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت توسط reCAPTCHA و گوگل محافظت می‌شود حریم خصوصی و شرایط استفاده از خدمات اعمال.