امام موسی صدر و مسئلۀ تقریب
سخنران: مولوی نذیر احمد سلامی
امام موسی صدر همتراز بیدارگرانی مانند سید جمال الدین افغانی و مفتی محمد عبدوه و رشیدرضا و عبدالرحمن کواکبی و ابوالعلی مودودی بود. مقصود از وحدت فقهی در نگاه امام صدر این نیست که همه یک مبنا و یک معیار داشته باشند و شیعه در سنی یا سنی در شیعه هضم شود. بلکه بدین معناست که هر فرقه و مذهب با حفظ هویت و تشخص مذهبی خود در برابر دشمنان مشترک ید واحد باشند.
امام صدر میگفت که شیعه و سنی در مشترکات به یکدیگر یاری برسانند و اختلافها را نیز چنان مدیریت کنند که به نزاع و جنگ کشیده نشود. او بر مبنای حدیث نبوی، اختلاف را در عرصۀ نظر رحمت تلقی میکند. این اختلاف در مرحلۀ نظریه به پویایی فقه میانجامد. امام صدر به وحدت افق شرعی در کشورهای اسلامی میاندیشید تا تلخی اختلاف رؤیت هلال ماه شوال به شیرینی رؤیت واحد تبدیل شود. این موضوع از نظر فقهی هم پذیرفته است. امام ابوحنیفه فتوا داد که در هر کشوری که هلال رؤیت شود، همۀ مسلمانان میتوانند برمبنای آن عمل کنند.
امام صدر در صدد بود که اذان و اعیاد کشورهای مسلمان به شکل واحد و در وقت واحد برگزار شود؛ تنها قدرتی که میتواند مسلمانان را در برابر توطئۀ دشمنان بیمه کند، وحدت و اتحاد و انسجام است. امام صدر باور داشت که وحدت فقهی میان مسلمانان امکان پذیر است و شرط اساسی تحقق آن را همت همهجانبۀ اندیشمندان جهان اسلام میدانست.
امام صدر هیچگاه اجازه نداد که تعصب و حمیت مذهبی به اندیشهها و رفتارش غلبه یابد. او با نگرش اسلامی باز به همۀ مذاهب اسلامی توجه داشت. دعوت به اسلام بر مبنای حکمت و موعظۀ حسنه، از امور راهبردی ایشان بود. امام صدر دین را اصل میدانست و مذهب را برداشتها و روشهای مسلمانان تلقی میکرد. او بر این باور بود که مقابله با اسرائیل مستلزم نزدیکی پیروان مذاهب و کنار نهادن اختلاف فرقهای و تقویت یکپارچگی ملت است. او در حمایتهای مالی و سیاسی هرگز میان شیعیان و اهل سنت تبعیض قائل نبود.
اختلاف مذهبی میان شیعه و سنی از هر سلاحی بیشتر کارگر است. شیعه و سنی بر ضد یکدیگر میتازند و هرکدام فکر میکند که بر رسالت مذهبی خود عمل میکند. امام صدر معتقد است که ما باید بعد واقعی برای مذهب قائل باشیم و در آن زیادهروی نکنیم؛ چرا که هدف اسلام است و مذاهب تنها راه و وسیلهاند و مسلمان متعهد هدف را فدای روش نمیکند.
امام موسی صدر در دانشگاه اقتصاد خوانده بود. او دیدگاه مارکس را دربارۀ ارزش اضافی نقد میکند. مارکس معتقد است که تمام محصول کار باید به کارگر برسد. امام موسی صدر این دیدگاه را رد میکند و میگوید که علاوه بر کار انجام شده برکالا، خود کالا هم دارای ارزش جوهری است. علاوه براین، عرضه و تقاضا و فراوانی کالا هم در ارزش آن مؤثر است.