منطق گفتوگو در اندیشه امام موسی صدر
سخنران: دکتر عبدالله نصری
وقتی موضوعی مثل گفتوگو را مطرح میکنیم، باید توجه داشته باشیم که دربارۀ این موضوع چند پرسش اساسی مطرح است: ضرورت گفتوگو چیست؟ روش گفتوگو چیست؟ با چه کسانی باید گفتوگو کرد؟ آیا گفتوگو حد و مرز دارد؟ در چه موضوعاتی گفتوگو ضرورت دارد؟ عوامل تحقق منطق گفتوگو چیست؟
در باب ضرورت گفتوگو به پنج نکته میتوان اشاره کرد:
- ۱. با گفتوگو عقاید خود را به دیگری ارائه میدهیم و متقابلاً با عقاید دیگری آشنا میشویم؛
- ۲. با گفتوگو به وجوه اشتراک یا اختلاف در دیدگاه و مواضعمان دست مییابیم؛
- ۳. با گفتوگو ضعف و قوت دیدگاه خود و دیگری را درمییابیم؛
- ۴. با گفتوگو میتوانیم ارتباط عاطفی با دیگری برقرار کنیم؛
- ۵. گفتوگو برای حل مشکلات اهمیت دو چندان دارد.
گفتوگو برای امام موسی صدر روش نیست؛ بلکه فرهنگ است. گفتوگو در وجود او نهادینه شده است و تمام ابعاد و ساحات وجود او را در برگرفته است. اینگونه نیست که زمانی اهل گفتوگو باشد و از آن سخن بگوید، و زمانی دیگر از آن فاصله بگیرد. مبنای فکری امام موسی صدر مبتنی بر گفتوگوست و گفتوگو نزد وی فرهنگی است که ریشهاش تفکری دینی است و این تفکر دینی هم برگرفته از خوانش او از آیات قرآنی است.
در گفتوگو همواره مفهوم «دیگری» مندرج است. در دورۀ جدید جهان اسلام با تجدد روبهرو شد و نوع نگاه ما به فرهنگ بیگانه و مشخصاً غرب اهمیت یافت. در مقابلِ نگاهِ مبتنی بر نفی و طردِ فرهنگ بیگانه، امام موسی صدر از مواجهه با فرهنگهای بیگانه نگران نیست و حتی اعتقاد دارد که بر اساس سیرۀ ائمه و به خصوص سیرۀ امام صادق، باید با این فرهنگها آشنا شد. او علتِ مخالفتِ برخی مسلمانان را با فرهنگ بیگانه، یا به دلیل وجود محتوای غلط در آن فرهنگها یا به دلیل ناهماهنگی و تعارض فرهنگ بیگانه با فرهنگ اسلامی یا به دلیل ترس از هضم شخصیت اسلامی افراد در فرهنگهای بیگانه و از دست دادن عقاید دینی میداند.
سپس در داوری دربارۀ این سه دسته، دو مورد نخست را در محکمه حق و علم محکوم و دلیل سوم را نیز مقطعی و محدود به دورۀ کوتاهی میداند و آن را عذری موجه برای همۀ احوال و زمانها نمیداند. در نظر امام صدر فرهنگ غرب «کل» است، نه «کلی». بنابراین، میتوانیم با فرهنگ غرب مواجهۀ منطقی پیدا کنیم و از این فرهنگ دست به انتخاب بزنیم؛ برخی اجزا را بپذیریم و برخی دیگر را کنار بگذاریم. امام صدر نتیجه میگیرد که اولاً، اسلام بر ساختن فرهنگ اسلامی مؤمنانه اهتمام دارد؛ ثانیاً، اسلام شرح صدر و ظرفیت وسیعی برای قبول و اقتباس فرهنگهای بشری و هضم آن در خود دارد. بر این مبنا، او معتقد است که با بیگانگان هم باید گفتوگو کنیم.
اما در گفتوگو باید ببینیم دیگری و مخاطبمان چه کسی است. امام صدر در گفتوگو مخاطبشناس است، و در عمل نشان میدهد که منطق گفتوگو باید مبتنی بر مخاطبشناسی باشد، بنابراین، گفتوگو با مخاطبهای مختلف باید متفاوت باشد. این تفاوت در شیوه و روش گفتوگوست و نه در مبانی. بر این اساس، او سعی میکرد از همۀ ظرفیتها برای گفتوگو استفاده کند. فیالمثل، روزنامهنگاران یکی از مخاطبهای همیشگی او هستند.
مسئلۀ دیگر این است که چگونه کسی میتواند گفتوگو را تبدیل به فرهنگ درونی خود کند. امام صدر برای نیل به این هدف دو راه را معرفی میکند: اول آنکه باید نقدپذیر بود؛ دوم آنکه بپذیریم دیگری هم بهرههایی از حقیقت دارد و من میتوانم از او یاد بگیرم. این عوامل باعث شدند که گفتوگو در شخصیت خودشان هم نهادینه شود.
با مراجعه به رفتارهای امام موسی صدر، میتوانیم شیوههای گفتوگویی او را نیز فهرست کنیم. مستند و مستدل سخن گفتن؛ آرامش در گفتوگو؛ با صراحت سخن گفتن؛ شرح صدر داشتن؛ پرهیز از اظهار نظر کردن در همۀ امور از جمله مواردی است که میتوان در این فهرست گنجاند.
امام موسی صدر در همۀ احوال و زمانها درگیر گفتوگو با اقشار مختلف بود؛ زیرا منطق گفتوگو بهمثابۀ فرهنگ در وجودش تجلی پیدا کرده است.