رهیافتی به شاخصهای کلی گفتمان مشترک ادیان و مذاهب در اندیشۀ امام موسی صدر
سخنران: دکتر نجفعلی میرزایی
گفتوگو میتواند یکی از تعریفهای قدیمی کلمهی discourse یا الخطاب در زبان عربی باشد و این تعبیر با گفتمان تفاوت دارد. این واژه امروز به لایههای سیاست، جامعه، تمدن، نظام اجتماعی، سبک زیست و همۀ اینها کشیده شده است.
روش امام موسی صدر روشی گفتمانی بوده است؛ یعنی به معنای سنتی لفظمحور و متنمحور نبودهاست. او در همۀ لایههای فلسفۀ وجودی، وجودشناختی، خداشناسی و الهیات، انسانشناسی و فهم نسبتهای دین و انسان نگاه گفتمانی داشت و در سایۀ چنین نگاهی، با دقت کامل اجازۀ بازرسی، نقد و مطالعۀ متون را میدادند.
گفتمان اصلی امام میان انسانها مشترک است و میبینیم که او بیشتر بر مسائل فطری و مورد اتفاق انسانها تکیه میکند. گاه تأکید دارد که انسانها هرجا باشند، میتوانند تحت یک نظام ارزشی و اخلاقی انسانی زندگی کنند؛ حتی اگر ملحد و بیدین باشند.
سیر این گفتمان از جزئی به کلی نیست. یعنی اینگونه نیست که نخست گفتمان مشترک شیعی درست کنیم، بعد به دنبال گفتمان مشترک اسلامی برویم؛ زیرا با وجود اختلافاتی که میان خودم داریم، نمیتوانیم با اهل سنت همکاری کنیم. او حرکتِ معکوس را پیشنهاد میدهد.
سستترین سخن این است که ما منطق و گفتمان مشترک را به معنای مشترکات بگیریم و گفتمان را بر اساس مشترکات پیش ببریم. تعایش و همزیستی محصول گفتوگوست و گاه ممکن است گفتوگو به گفتمان و به نقطۀ اشتراک نرسد.
خصوصیت گفتمان، وجود انسجام تئوریک و ناظر به واقعیتهای اجتماعیبودن است. فقط بعضی از متفکرین بزرگ این نگاه را به دین داشتهاند. امام موسی صدر یکی از نادرترین افرادی است که مبتنی بر خوانش قرآنی و نه مبتنی بر نگاه بیروندینی تفسیر جامعهشناختی از دین میکند.
نگاه امام کارکردگرا، عینیتگرا، اجتماعی، مصلحتگرا، مقاصدمحور و غایتگراست. اساساً، نگاه ایشان گزارهمحور نیست. نگاههای گفتمانی نمیتواند حلقات زنجیرهها را ببیند و بر اساس آنها قضاوت بکند؛ بلکه کل سلسلهها و زنجیرهها را میبیند و تحلیل میکند.
در منظومهی گفتمانی امام صدر ما افراط، سکولاریسم، تقلیلگرایی، نگاه حداقلی به دین و شخصیسازی دین را نمیبینیم. او در جاهای مختلف بسیار بسیار پیشرفتهتر از مقولههایی که امروز بعضیها طرح میکنند، دین را واجد تمام ظرفیتهای ساختن قالبهای تمدنی میداند. امام به تمدن دینی اعتقاد داشته است، اما آن دینی که مساوی با انسانیت است.
امام صدرت تفسیرهای بیرونمتنی دینی را بر متن تحمیل نمیکند. لذا تأویل با بازگرداندن متشابه به محکم، غیرظاهر به ظاهر، مجمل به مبین و با نگاهی که تمام متن را با هم میبیند، اتفاق میافتد. بر اساس این نظریه میشود عرضۀ نص بر قرآن را انجام داد که ائمه(ع) با صراحت و وضوح و بدون تقیه به آن سفارش کردهاند. عرضه به معنای عرضۀ گزارۀ فقهی به گزارۀ آیه نیست، بلکه به معنای عرضۀ گزاره، ادعا، فرضیه و برداشت بر کلیت قرآن است.
نکته دیگر اینکه آنچه حاکم است، مدلول و مفهوم آیات و طبقههای قواعد کلی دین است. اگر روزی و زمانی اتفاقی بوده است، اما آن اتفاق امروز با طبقات بالایی و علوی و پیشینی و بنیادین قرآن سازگار نیست، از نظر اجتهادی باید گفت که موضوع آن حکم عوض شده است. حکم دین عوض نمیشود، بلکه موضوع عوض شده است. لذا بحث مقاصدگرایی در دل نگاه گفتمانی، کل نظام گزارهسازیهای فقهی را متحول میکند.
امام صدر با نام توحید در صدد ایجاد همافزایی و جمع ظرفیتهای متکثر انسانی در درون انسان است. ایشان تأکید میکند که با نگاه توحیدی هیچ ظرفیتی از انسان ضایع نمیشود، چون بین لایههای وجودی انسان، بین انسانها در جامعه و بین ادیان و مذاهب برخوردی پیش نمیآید. ایشان در پاسخ به نامۀ تبریک یک مفتی میگوید که پیشنهاد میدهم فقه مشترک اسلامی درست کنیم. فقه مشترک دیگر همزیستی نیست، فقه مشترک است. یعنی ما میتوانیم فقهی داشته باشیم به نام «الفقه الإسلامی».
ما در اسلام فقط یک متدولوژی معرفتی و روش علم داریم و آن هم اصول فقه است. هیچ روش دیگری نداریم که با اطمینان بگوییم روش است. حتی ما قرآن را سر سفرۀ اصول فقه میخوانیم و درمییابیم. در صورتی که در حوزۀ قرآن به یک روششناسی خاص فلسفی، بنیادین، اخلاقی و مقاصدگرا نیاز داریم. در سایۀ فهم گفتمانی ما شاهد یک روش جدید خواهیم بود: روش اجتهاد گفتمانی. مجتهد در روش اجتهاد گفتمانی وقتی با خبر مواجهه میشود، سند آن را نمیبیند.
ما دو مکتب اجتهادی معروفِ قم و نجف داریم. در یک مکتب صرفاً به سند توجه میشود و با بررسی سند، فتوا داده میشود. اما در مکتب دیگر که بیشتر قمیها هستند و مرحوم بروجردی، سیاق خبر در متن توجه قرار دارد. نگاه گفتمانی که امام صدر طرح میکند، نگاه فهم رفتار در سایهی اخلاق، لایههای فطری، فلسفی، وجودشناسانه و الهیاتی است. این اجتهاد گفتمانی کل قرآن را در یک دستگاه فهم و طبقهبندی میکند. در این بین قواعدی ثابتاند.
نگاه گفتمانی امام امروز برای جامعهی جهانی تحفه و پیام مهمی دارد. اگر دقت بکنیم عامل شکست تجربههای تقریبی، نبود منطق مشترک فعالیت اجتماعی دینی است. نوعی کثرتگرایی دینی عمدتا توسط جان هیگ و امثال او طرح شده است اما اختلافهای اساسی بین پلورالیسم یا تکثرگرایی امام موسی صدر تحت عنوان گفتمان مشترک، با پلورالیسم مکتب جان هیگ وجود دارد.
ریشه پلورالیسم در مکتب هیگ به سکولاریسم، شخصی بودن دین، تباین ادیان، تکافؤ ادله، نسبیت معرفت و… میرسد. اما در نگاه تکثرگرایی امام، ابدا اینها نیست. چون گفتمان ایشان صرف گفتوگو نیست بلکه یک نظام منطقی معارفی است. یکی از مهمترین برکات نگاه گفتمانی در لایهی انسانی، دینی، اسلامی و شیعی، امکان نقد بیروندینی ادیان و نقد بیرونمذهبی مذاهب است.
امام مطالبی را در کلیساها و سخنرانیها و با اهل سنت و مسیحیها طرح میکردند اما من یادم نمیآید کسی بلند شده باشد گفته باشد ما این حرف را قبول نداریم؛ چرا که در حال مطرح کردن یک لایهی مشترک اخلاقی و معارفی است؛ برخلاف قشریگراها که ثقل نگاههایشان این است که بروند سرغ شعائر. امام میکوشد بین جامعهی متکثر علقههای اخلاقی و انسانی ایجاد کند.
مقاله امام با عنوان «نداء الأنبیاء» در لوموند فرانسه که در ۱ شهریور ۱۳۵۷ منتشر شده است مانیفست نگاه تمدنی انقلاب مردم ایران است. من با این مقاله قانع شدم که غایب کردن امام یک توطئه چهارطرفه جهانی از سوی ارتجاع، آمریکا، صهیونیسم و ماسونیها است.