حاج فائز مغنیه، پدر شهید عماد مغنیه از فرماندهان ارشد حزبالله بود که ۲۳ آذر ۱۳۹۶ از دنیا رفت. او و همسرش که علاوه بر عماد، دو فرزند دیگرشان جهاد و فواد هم در جنگ با اشغالگران صهیونیستی به شهادت رسیدند، از چهرههای مورد احترام مردم و مقاومت در لبنان هستند که در دهه هفتاد میلادی با موسسات تحت مدیریت امام موسی صدر همکاری داشتهاند. بخش کوتاهی از خاطرات مرحوم مغنیه را که در دیدار با گروه تاریخ شفاهی موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر مطرح شده، در ادامه میخوانید.
پیروزی مقاومت در جنگ با اسرائیل بدون کمک کشورهای عربی به دست آمد. همان کشورهایی که با وجود صدها میلیون نفر جمعیت در عرض ۶ روز شکست خوردند اما در جنگ ۳۳ روزه جوانان مقاومت با وجود همه فشارها و سختیها که از همه دنیا بر آنها بود، پیروز شدند.
این همان خط و خواسته امام صدر است که با راهنمائیهای ایشان شکل گرفت. یعنی بذر آن را کاشت و امروز ثمره آن را با پیروزی مقاومت میبینیم. به برکت همان راهنمائیها امروز همه ما سربلند هستیم و از همین طریق، امام صدر به ما عزت و کرامت بخشید. در حقیقت همه پیروزیهای ما که بچههایی مانند عماد و دیگران در آن مشارکت داشتند همه در چارچوب هدف مشترکی است که امام موسی صدر ترسیم کرد.
شاگردان مکتب امام صدر
این جمله امام صدر که سلاح زینت مردان است، کلامی بزرگ و اساسی بود و زمانی که امام آن را گفت و توصیه کرد که همه آموزش نظامی ببینند من و پسرانم رفتیم و آموزش دیدیم. همیشه در تجمعات و سخنرانیها و دیدارهایی که در مناطق مختلف داشتند از صور تا بیروت و حسینیه شیاح سعی میکردیم حضور پیدا کنیم. همه این جوانان ما شاگردان او هستند و تعلیماتشان را از او گرفتند. همه فرماندهان مقاومت چه در گذشته و چه آنها که بعداً از چهرههای سرشناس شدند، همه شاگردان مکتب امام صدر هستند و در همان مسیر و مطابق همان برنامه حرکت کردند.
در همان زمان این جمله را ایشان در یکی از اجتماعات، خطاب به یاسر عرفات گفت که شرف قدس اجازه نمیدهد به دست غیر مومنین آزاد شود و بعد دیدید که آنها کجا رفتند و چه سرنوشتی پیدا کردند.
همکاری با موسسات آموزشی
مدینه الزهرا مجموعه ای آموزشی و فرهنگی و تربیتی خیریه ویژه ایتام بود که مدیریت آن را خانم رباب صدر برعهده داشت و خدمات مختلفی ارائه میشد و من به واسطه حضور همسرم آنجا میرفتم و در کارهای مختلف کمک میکردم، به همین سبب امام را که برای دیدن بچهها و بازدید میآمد زیاد می دیدم.
ایشان وقتی وارد میشد با همه احوالپرسی میکرد و تک تک افراد را مورد توجه و محبت قرار میداد. علاقه خاصی به ایتام داشت و آنها را مانند فرزندان و خانواده خودش میدانست. یادم هست یک بار که برای بازدید به آنجا آمدند چند میهمان اروپایی هم همراهشان بود، بعد از ساعتی گفتند: «ما ناهار را همین جا میخوریم.»یکی از همکاران پرسید چه چیزی برایتان آماده کنیم؟ امام جواب داد: «ما هم از همان غذای بچهها میخوریم.» آن بنده خدا گفت مولای من شما میهمان اروپایی دارید! جواب داد: «مهم نیست، همه اینها فرزندان ما هستند و ما در کنار آنها و همراه آنها غذا میخوریم و این بهتر است.»
امام صدر هم زاهد و پاک بود هم روز و شب در حال تلاش بود. و متاسفانه حملات زیادی علیه او شد، اتهامات فراوانی زدند. چه از ناحیه سیاسیون چه از ناحیه فئودالها و دیگران اما او همه اینها را تحمل میکرد. خود من بارها دیدم که وقتی بعضی اقدامات تخریبی به اطلاع ایشان میرسید در جواب میگفت: «خدا آنها را ببخشد، خدا هدایتشان کند.» همین! به اعتقاد من افرادی مانند امام صدر زیاد نیستند و خیلی سخت است که کسی مانند او بازهم بیاید.