یکی از اتفاقات بسیار مهم و البته، تأسفبرانگیز که تأثیر بسزایی هم در مناسبات و معادلات خاورمیانه گذاشت، جنگ داخلی لبنان بود. این جنگ مقاطع مختلفی داشت و نوزده سال آتش آن لبنان را سوزاند. مقطع نخست آن در سالهای ۱۹۷۵ و ۱۹۷۶ بود که به جنگهای دوساله معروف است. در این مقطع امام صدر حضوری چشمگیر داشت و تلاشی خستگیناپذیر برای برقراری صلح و خاموش کردن شعلههای آتش جنگ کرد. یکی از این اقدامات صلح جویانه اعتصاب غذای او در مسجد صفای مجتمع آموزشی عاملیه بیروت بود. پس از آغاز اعتصاب امام صدر گروههای مردمی و شخصیتهای سیاسی وفرهنگی با گرایشات مختلف به این حرکت پیوستند و این حرکت امام صدر را تأیید کردند.
دکتر عصام کمال خلیفه، از چهرههای فرهنگیِ مسیحی، استاد برجسته تاریخ، رئیس اتحادیه استادان دانشگاه لبنان و رئیس سابق اتحادیه دانشجویان لبنانی است که در دیدار با گروه تاریخ شفاهی مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، درباره این رویداد مهم تاریخی سیاسی سخن گفته است. او در سالهای جوانی با جمعی از دانشجویان و نخبگان لبنانی فعالیتهایی علیه جنگ داخلی و خشونت فرقهای داشته است. بخشی از خاطرات او را در ادامه می خوانید.
اولین دیدار با امام صدر
من قبلاً فعالیتهای ایشان را دنبال میکردم. اولین بار در مجلس اعلای شیعیان به دیدار او رفتیم و گفتوگویی طولانی و دوستانه داشتیم. از مطالعات و اطلاعات من خوشش آمد و تشویقم کرد. اینکه کتاب اقتصادنا نوشته سید محمدباقر صدر را خوانده بودم، برایش جالب بود. درباره نظام سیاسی و اقتصادی روز دنیا با هم بحث کردیم. خصوصیات نظام فرقهای لبنان را هم بهخوبی میشناخت و به استقلال دولت لبنان حریص بود.
تلاشهای امام موسی صدر برای پایان دادن به جنگداخلی
ما مجموعهای متشکل از دانشجویان و استادان و نخبگان فرهنگی شیعه و سنی و مسیحی بودیم که به جریانی خاص وابستگی نداشتیم. جمع ما در تأیید حرکت امام موسی صدر علیه خشونت و جنگ، نامهای به ایشان نوشتیم و از تلاشهای او حمایت کردیم. بعدها، زمانیکه در مسجد عاملیه بیروت علیه اتفاقات خونین و فرقهای اعتصاب غذا کرد با گروهی از اساتید مانند استاد میشل اسمر، مؤسس الندوه اللبنانیه، نزد او رفتیم و در این اعتصاب شرکت کردیم.
مشخص بود که این جنگ، کیان همه فرقههای لبنان را هدف قرار داده است. طبیعتاً، در تحلیل نتایج این عصبیتها همفکر و همسو بودیم. رسانهها این قضیه را پوشش دادند. بیانیههایی هم دادیم. تلاش میکردیم که آگاهی عمومی شکل بگیرد. یادم هست پس از اعتصاب در عاملیه به منطقه مسیحی نشین دیر الأحمر و قاع رفت تا مانع کشتار مسیحیان شود؛ چون بعضی گروههای مسلح از شیعیان عضوگیری کرده بودند و به دهکدههای مسیحی حمله میکردند. من در جایگاه مورخ این موضع او را در دایره میهندوستی و در عمق تسامح اسلامی میدانم. روحیه او تعصبی نبود و این یکی از دلایل محبت ما به اوست.
امام موسی صدر به دنبال اصلاح وضع لبنان بود. این اصلاحات آنطور نبود که ما آرزو داشتیم. ما خواستار بازنگری و اصلاح نظام سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مبتنی بر سکولاریسم بودیم و او مخالف سکولاریسم بود. در عین حال، ما با جریانهای مسیحی هم که در برابر مسلمانان و فلسطینیها قرار گرفته بودند، همراه نبودیم. ما از کسانی بودیم که مخالف این خشونت است و در این موضوع با او وجه اشتراک داشتیم. او دنبال توازن فرقهها و احقاق حقوق شیعیان در دل نظام لبنان بود.
تأثیر موقعیت اجتماعی و رویکرد سیاسی امام موسی صدر در ربودن او
امام موسی صدر رهبر ملی بزرگی بود که همه لبنان از حضور او محروم شد؛ چون او از داعیهداران استقلال و سیادت لبنان دربرابر طمعورزیهای اسرائیل و دیگر قدرتها بود. من معتقدم که همین استقلال رأی و موضع او از اسباب توطئهای بود که علیه وی شد. توطئهای که در حقیقت برخلاف مصالح لبنان بود؛ چون موقعیت و محبوبیت مردمی و کاریزمایی داشت که نمیتوانستند آن را نادیده بگیرند یا از آن عبور کنند. به همین سبب، او را ربودند تا تأثیر او از بین برود.
او سدی بود که تلاش میکرد لبنان را از تعرض خطرها مصون بدارد. خطر اسرائیل و خطر جنگ داخلی را درک میکرد. قضیه فلسطین را تأیید میکرد، اما نه برای سیاستورزی درداخل لبنان. این نکته مهمی درباره امام صدر است. کسانی که او را ربودند، میخواستند فرقه شیعه را زیر دست خود بگیرند.
در شب تاریک، نبود ماه بیشتر به چشم میآید. اگر امام موسی صدر امروز حضور میداشت، روابط شیعیان و مسیحیان و اهل سنت با هم اینگونه نبود.