حمید قزوینی، پژوهشگر تاریخ شفاهی در یادداشتی به برخورد علمای بزرگ شیعه با پیروان ادیان دیگر اشاره کرده و نوشته است:
روز چهارشنبه هفتم آذرماه ۱۳۹۷ در نشستی به میزبانی «آیتالله سید محمد جواد علوی بروجردی» شرکت کردم که در شهر قم با موضوع « امام موسی صدر و رسالت جهانی روحانیت» برگزار شد.
آقای علوی بروجردی نوه «آیتالله العظمی سید حسین بروجردی» مرجع بزرگ شیعه که اکنون متولی مسجد اعظم و کتابخانه آن مرجع تقلید است، در سخنانی ضمن تاکید بر اهمیت تعامل و ارتباط سازنده علمای شیعه با پیروان سایر مذاهب اسلامی و ادیان الهی، بهره بردن از الگوی امام موسی صدر در این زمینه را یک ضرورت دانست.
این مدرس عالیرتبه حوزه با یادآوری خاطرهای از پدر بزرگ خود گفت: «قبلاً در بروجرد خانوادههایی از یهودیان سکونت داشتند. آن زمان هنوز آیتالله بروجردی در این شهر بود. متاسفانه بعضی از کودکان تحت تاثیر سخنان برخی از بزرگترهای خود، به یهودیها توهین کرده و هنگام تشییع جنازه امواتشان به آنها سنگ میزدند. آقای بروجردی در منابر و مواعظ مختلف مردم را از این کار پرهیز داد که موثر واقع نشد، به ناچار خودش هنگام تشییع جنازه اموات یهودیان آنها را همراهی کرد تا مردم به حرمت آقای بروجردی از این کار اجتناب کنند. رفته رفته با تکرار این تدبیر آقای بروجردی، آن رفتار به کلی کنار گذاشته شد.»
این روایت، خاطرهای را یادم آورد که مرحوم «آیتالله عبدالجلیل جلیلی کرمانشاهی» درباره پدرش «آیتالله شیخ محمد هادی جلیلی» نقل میکرد و من تفصیل آن را در کتاب «من و آقا موسی» آوردهام.
او میگفت: «مردم کرمانشاه اعم از شیعه و سنّی، حتی یهودیها و نصرانیها، به ایشان اعتقاد داشتند و همیشه دور و بر ایشان بودند. من یادم هست در اعیاد مذهبی خاخام یهودیها با جمعیت بسیاری میآمدند خدمت مرحوم آقا برای تبریک گفتن، حتی به دلیل آنکه بعضی افراد یهودیها را اذیت میکردند، همه آنها اطراف مسجد ما خانه گرفته بودند تا از تعرض محفوظ باشند. در پناه ایشان بودند.»
*********
در ادامه این خاطره نقل شده در یادداشت که در کتاب «من و آقا موسی» منتشر شده میخوانیم:
«یادم میآید یک وقت عدهای ریختند و خانه بعضی از یهودیها را غارت کردند، دستبند زنهایشان را بردند و خیلی اذیت کردند، جیغ و داد و سر و صدا بلند شده بود. مرحوم آقا دستور داد هر کس اموال یهودیها را برده بود بیاورد به حسینیه بسپارد تا ما بعدا تقسیم کنیم. هر کس اموال یهودیها را برده بود آورد. وقتی همه را آوردند. آقا به خدمه دستور داد همه را بیرون کردند. بعدا فرستاد یهودیها آمدند و هر چیزی از هر کسی برده بودند بهشان پس داد. به طوری که یکی از این بزرگانشان میگفت: «آشیخ هادی از [حضرت] موسی بالاتر است.» این طور به آقا عقیده داشتند. وقتی که مرحوم پدرم فوت کرد یهودیها برایش مجلس ختم گرفتند.»
کتاب «من و آقا موسی»، نخستین کتاب از مجموعۀ تاریخ شفاهی موسسه امام موسی صدر به خاطرات آیتالله عبدالجلیل جلیلی کرمانشاهی، از دوستان نزدیک امام صدر در دوران جوانی و حوزه و دانشگاه می پردازد.
در این کتاب اطلاعاتی دربارۀ پدر امام موسی صدر، استادان و دوستان امام، دوران طلبگی و فضای قم در آن سالها آمده که به خواننده کمک میکند، تصویر روشنی از دوران طلبگی و سالهای جوانی امام موسی صدر، تا قبل از هجرت به لبنان داشته باشد.
تصویر خبر مربوط به مرحوم آیتالله عبدالجلیل جلیلی کرمانشاهی است که در دیدار گروه تاریخ شفاهی موسسه امام موسی صدر با ایشان ثبت شده است.