متنی که در ادامه میخوانید برگرفته از سخنان بلقیس سلیمانی، داستاننویس و منتقد ادبی در نشست نقد و بررسی کتاب «هفت روایت خصوصی» است، که تیر ماه ۱۳۹۳ در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
روایتهای اکسپرسیونیستی از زندگی سید موسی صدر
اگر دو ویژگی جامعیت و عینیت را برای زندگینامه درنظر بگیریم، نمیتوان کتاب هفت روایت خصوصی را در زمره زندگینامه قرار داد. این کتاب شخصیت فراگیر، پر تفصیل و پرتحرک امام موسی صدر را بازنمایی نمیکند و از اینروی نمیتوان جامع خواند.
اما از دیگر سو در سیر زندگینامهنویسی، خانواده همواره در حاشیه قرار دارد و در برخی از آنها اصلا غایب است؛ به زعم برخی صاحبنظران، رابطه او را که موضوع اثری از ایندست است، با خانوادهاش و با خدا، نمیتوان موضوع بحث قرار داد، چراکه اینها روابط پنهانی هستند. اما از اواخر قرن نوزدهم، در اروپا، مبحث خانواده، در گستره ژانر زندگینامه، وارد شده است. ویرجینیا وولف، در نقد این رویکرد معتقد است: باید ایندست آثار به داستان زندگی روزمره افراد بپردازند. بر این اساس، زندگینامه باید ساختاری چون داستان داشته باشد.
در کتاب هفت روایت خصوصی، دو سوال که همواره مدنظر زندگینامهنویسان است، مطرح شده است: اول؛ امام موسی صدر چه کرده است؟ دوم؛ چرا این کارها را صورت داده است؟ در شکل و فرم این کتاب، پاسخ سوال اول، از منظر خانواده ایشان پیگیری شده است، نه از منظر فعالیتهای سیاسی و اجتماعی او.
از دیگر ویژگیهای این اثر میتوان به اکسپرسیونیستی بودن روایات اشاره کرد. در تایید این مدعا میتوان به روایت کوچکترین فرزند امام اشاره کرد؛ او در زمان مفقود شدن پدر بسیار کوچک بوده است، لذا روایتش بر اساس دریافتهای ذهنی و روحی و روانی از پدر، نقل شده است. به همین دلیل در این روایات، تاریخ و تقویم چندان جایگاهی ندارد.
پررنگ بودن حس زندگی در این اثر
سید موسی صدر، بیرون و هم درون زندگی ناقلان روایتها است. بر همین اساس میتوان گفت که این اثر، بهرغم عدم شباهت چندان به زندگینامههای مرسوم، حس زندگی را داراست. روایت پری خانم، همسر امام موسی صدر با خاطرۀ حساسیتش به نارنگی شروع میشود که خاطرهای بسیار زنانه و حسی از شخصیت امام ارائه میکند. این ویژگی در تمام روایتها وجود دارد، در روایت پسر ارشد امام، نوعی گلایه از فاصله دو نسل دیده میشود، که این نیز، مدعای پیشین را تایید میکند. اکثر راویها در این کتاب، زنها هستند، و این موجب پررنگتر شدن حس زندگی شده است. این رویکردی بر خلاف زندگینامههای مرسوم تحلیلی است.
وقتی که زندگینامهنویس، در پی نوشتن زندگی یک مرد بزرگ است، از تحولات اجتماعی آغاز میکند و بستر فعالیتهای وی را مورد بررسی قرار میدهد؛ علم روانشناسی هم بهطور ویژه دوران کودکی او را مدنظر دارد. بهاعتقاد من هیچ یک از این دو علم، در این اثر تاثیر و تداخلی نداشتهاند؛ بیشتر همان زنانهنگاری حسی را میتوان موثر دانست. حبیبه جعفریان، مولف این کتاب، بسته به هدف خود، گاه همدلانه با موضوع رویارو میشود و گاه بیطرفانه؛ مولف این اثر، رویکردی همدلانه داشته است. از دیگر ویژگیهای این کتاب، استفاده از عناصر داستانی و رمان است که شیرینی مضاعف آن را در پی داشته است.
جای روایتی از نسل سوم خانواده در این کتاب خالی است
روایت امغیاث، [دوست خانوادگی] روایت شخصی بیرون از خانواده صدر در انتهای روایتها با فرم کلی کتاب متناسب نیست. این روایت نمیتواند در مجموعه روایتهای خصوصی قرار گیرد و چرایی درج آن مشخص نیست، لذا فرم همسان کتاب را درهم ریخته است. اگر در این مجموعه، روایتی هم از نسل سوم خانواده ایشان قرار میگرفت، مطلوب بود؛ با تاکید بر اینکه امام موسی صدر غایب است و زندگی او همچنان ادامه دارد و هم اینکه شیوه پرداخت روایتها اکسپرسیونیستی و بر اساس دریافت افراد است، این رویکرد میتوانست مطلوب باشد. روایت یکی از نوهها به جای روایت ام غیاث فرم را کاملتر میکرد.