متنی که در ادامه میخوانید برگرفته از سخنان نفیسه مرشد زاده، نویسنده و روزنامهنگار در در نشست نقد و بررسی کتاب «هفت روایت خصوصی» است، که در کافه کتاب آفتاب برگزار شد.
به عنوان کسی که شاهد تولد کتاب «هفت روایت خصوصی» بوده، سخن میگویم. زمانی که جعفریان مشغول آمادهسازی «هفت روایت خصوصی» بود در محل کار یک اتاق با هم فاصله داشتیم و من از این فاصله شاهد متولد شدن این کتاب بودم.
ابتدا صریحا نکتهای را میگویم که به نظرم در این سالها بیان نشده است. لطفا فکر نکنید آثاری که حبیبه جعفریان به سرانجام رسانده سهل و ممتنع هستند. بسیاری به دلیل همین تفکر گمان دارند که تقلید از روش و الگوی جعفریان آسان است. به نظر من این الگو به هیچ عنوان قابلیت کپیبرداری ندارد و من به کسانی که قصد این کار را دارند توصیه میکنم که آن را انجام ندهند. به نظرم کسانی فریب این سهل و ممتنع بودن کتابهای حبیبه جعفریان را خورده و سعی کردند با استفاده از روش و فرم او آثاری را تولید کنند.
من به عنوان کسی که دستی در نوشتن دارم میگویم که بارها متعجب شدم از ساختار و بافتی که حبیبه جعفریان انجام میدهد و چون عاقل بودم متوجه شدم که انجام کارهایی مشابه از من برنمیآید. دلایلم برای خاص بودن این بافت و ناممکن بودن کپی کردن از آن را بیان میکنم. نخست اینکه جعفریان در این کتابها ادبیات خلق کرده و مانند نگارش داستان با آنها برخورد میکند. اصلا اینگونه نباید فکر کنیم که خبرنگاری به لبنان رفته و با خانواده امام صدر صحبت کرده و متن گفتوگوها را در کتاب آورده است. جعفریان صرفا با دادههایی که از طرفهای گفتوگو میگیرد، کار خود را به سرانجام نمیرساند.
اینکه پس از گفتوگوها و پس از نوشتن بیهوش میشود به دلیل فرآیندی است که از نوشتن از ناخودآگاهش و فشار حاصل از آن رخ میدهد. این فشاری که در طول خلق آثار به نویسنده وارد آمد و من شاهد آن بارداری و خلق دردآور این آثار بودم، به دلیل آن است که جعفریان با شهود و احساسش به تمامی درگیر میشد. دیگرانی که سعی در کپیبرداری داشتند، متوجه این نکته نشده و گمان کردند که کار همان مصاحبه و پیاده کردن آن و تبدیل جملات به روایت اول شخص است.
جعفریان بیشتر از آنکه با حواس عینیاش در جلسه مصاحبه با راویان این کتابها حاضر شود، با احساس و شهود درونیاش با مسئله مواجه میشود و با روح درونی آدمها مواجهه پیدا میکند و شخصیتی را که قرار است روایت کند از درون مصاحبهشوندهها بیرون میکشد. به همین دلیل هم فشار زیادی به او وارد میشود. بنابراین روش و الگوی کار بسیار سخت است و هرکسی از پس آن برنمیآید.
دلیل دیگر برای غیرقابل استفاده بودن شیوه جعفریان برای دیگران در این است که به نظر میآید این روایتها زنانه است. گویی جعفریان با خانمها و بانوان زندگی کسانی چون شهید چمران، علامه طباطبایی، کاوه گلستان و امام موسی صدر گفتوگو کرده و فایلهای صوتی را پیاده کرده و در نهایت تبدیل شده به روایتی از این اشخاص که از زاویه دید زنها ارائه شده است. به نظر من روند کار به این صورت نیست.
کسانی که سعی کردند فرم جعفریان را کپی و یا اقتباس کنند مانند او وارد جزئیات زندگی خانوادگی شدند. فکرشان این بود که راز نوشتههای جعفریان در همین نکات است و اگر بروند سراغ جزئیات زندگی روزمره و آنها را از زاویه زنانه و لطیف روایت کنند، همان چیزی خلق میشود که جعفریان در کتابهای خود خلق کرده است.
شخصیتهایی که جعفریان روایت آنها را نوشته همه انسانهایی انتخابگر بودند و آنچه نویسنده را شیفته آنها کرده به نظر من سبک زندگی خاصی بوده که این چهرهها انتخاب کرده بودند. این انتخابگری و بیرون زدن از قاب روزمرگی که جعفریان شیفتهاش است و آن را دنبال میکند نیز در کتابها خود را نشان داده و آنچیزی که ما را جذب میکند نیز در همین نکته نهفته است.
در آثار جعفریان ما با چهرههایی طرف هستیم که موقعیت به آنها کاراکتر نداده است. یعنی پستها و مقامها آنها را بزرگ نکردهاند. این اشخاص به واسطه روابط عمومیها یا از طریق وابستگی به نهادهای قدرت بزرگ نشده بودند، بلکه خودشان بزرگ بودند. هوشمندی جعفریان هم در این بود که بدون حضور حاشیههای زندگی اجتماعی و سیاسی و از درون خانه این شخصیتها آنها را روایت کرد.
زاویه دید خانه برای این مهم است که اگر کسی آرمان و اندیشهای داشته باشد آخرین جایی که این آرمان در آن نشت میکند، در منزل و خانه است. ما کسانی داریم که از نظر سیاست یا تفکر بسیار در جامعه مهم و مشهور هستند، اما وقتی تفکر آنها در خانه وجود نداشته باشد انگار که واقعی نیست. اینکه در لباس خانه، این اشخاص بزرگ هستند یا کوچک، نکته بسیار مهمی است. این زاویه در اصل زاویه نگاه زنانه نیست. این زاویه محک واقعی اندیشهای است که این اشخاص در آن زندگی کردهاند.
آرمانهای شخصیتهایی که جعفریان روایت کرده به زندگی روزمره آنها نیز نشت کرده است. تصویری که این اشخاص برای تغییر جهان دارند، آن قدر مهم است که آدمهای اطرافشان و کسانی که مجبورند برای آرمان آن شخصیت رنج بکشند، با آن همراه میشوند. بنابراین، این اشخاص میفهمند که چیزی غیرعادی و واقعی اینجا وجود دارد. وقتی روایت از زبان این انسانها باشد، مخاطب متوجه میشود که اندیشه خاص شخصیتهای بزرگ برای تغییر جهان، چقدر واقعی بوده است. آن چیزی که در کتابهای جعفریان درآمده «فکری» است که دارد زندگی میشود. هر اندیشمند یا مصلحی که اندیشهای برای تغییر جهان دارد، ابتدا آن اندیشه و روش را در زندگی شخصی خود پیاده میکند. این نکته را جعفریان با ظرافت و دقت عجیبی انجام میدهد و برای همین است که ما نمیتوانیم آن را تقلید کنیم.
او به لحن و بیانی دست پیدا کرده که در آن خودشیفتگی وجود ندارد. شیفتگی حتی در خود زبان هم مشاهده نشده و مخاطب متوجه راوی نمیشود. در آثار این نویسنده راوی پیدا نیست و کاملا در کاراکتر حل شده است.
جعفریان تعدای از انسانهای اسطورهای و بزرگ را برای ما زمینیتر، ملموستر و قابل دسترسی کردهاند. این اتفاق زمانی رخ داد که هنوز آدمها تا به این میزان زمینی، عینی و وارد زندگی مادی نشده بودند.