روایت جلود از سفر به ایران و ربودن امام موسی صدر

بخشی از مصاحبه غسان شربل با عبدالسلام جلود، نخست وزیر سابق لیبی که در کتابی با عنوان در خیمه قذافی منتشر شده است.

این کتاب شامل گفتگوهای تفضیلی با پنج سیاستمدار معاصر لیبیایی است که با ترجمه حسین جابری انصاری منتشر شده است.

*

پاسخ ایشان چه بود؟
گفتند: کسی در لیبی صدای مرا نخواهد شنید. بعد توضیح دادند که می‌خواهند به جایی در غرب بروند که امکانات رسانه‌ای برایشان فراهم باشد و از این‌کار عمل ما تشکر کردند. هنگامی که [امام] خمینی به فرانسه رفت، ابراهیم یزدی و سعد مجبر را نزد ایشان فرستادیم. آنها در آنجا ماندند تا حلقه ارتباط میان ما باشند. در سفر بازگشت به ایران نیز ایشان را همراهی کردند. فکر می‌کنم در چهارمین روز بازگشت ایشان عازم تهران شدیم. در آسمان تهران، خلبان هواپیما با فرودگاه تماس گرفت اما با این توجیه که سفر با دولت ایران هماهنگ نشده، اجازه فرود ندادند. البته پس از اینکه سوخت هواپیما به آستانه تمام شدن رسید، ناچار شدند اجازه فرود بدهند. نزدیک پنج ساعت در فرودگاه ماندیم. من به دیدار انقلاب رفته بودم و دولت انقلاب می‌گفت دعوت نشده‌ام! پس شمار زیادی از نیروهای انقلابی آمدند که محمد منتظری و سید حسین خمینی پیشگام آنها بودند. بدین سان صادق طباطبایی سیل خودروها را به همراهی یک موکب بزرگ وارد تهران شدیم. هنگام ورودم به هتل محل اقامت، اریک رولو،

روزنامه‌نگاری و دیپلمات فرانسوی، با پرسشی به استقبالم آمد که این‌گزینه به ذهنم رسید: آنها تنها مطلقاً به این ارزش نیستند. انقلابی متفاوت به اسلام دینی ژرف‌تر و فراتر می‌برد. بعد به مکان سفارت فلسطین، امام اول فرمودند نماز می‌خواند و ما را دیدند که مشغول کارهایی برای اجرای تظاهراتی در این مکان هستیم. همچنین برای برافراشتن پرچم فلسطین بر فراز این مکان مستنکفی از مردم و مبارزان ایرانی و عرب گردهمی برپا کردند.

از دیدار با [امام] خمینی بگویید؟
دیداری دوستانه بود. من جوان پرشور و شوق بودم و نکته‌ای مطرح کردم که شاید در آن زمان ضروری نبوده، ایشان گفتند: «حضرت امام چرا خلیج عربی را خلیج فارس می‌نامید؟!» ایشان پاسخ دادند: «شما عرب‌ها در یک ساحل هستید، و ما در ساحل دیگر، پس حضور داریم این خلیج باید خلیج اسلامی نامیده شود.» در خصوص موضوع بحرین گفتم که در حال حاضر متعلق به ایران است، حضرت گفتند: «باید نخست آن را آزاد کنیم و سپس به دنبال نامش باشیم.»
به همکاری دو انقلاب ایران و لیبی هم پرداخته و پیشنهاد کردم که یک رهبری برای انقلاب اسلامی در سطح جهانی ایجاد شود. این پیشنهادها پیگیری نشدند.
در هم‌ دیدار داشتم، [آقایان] خامنه‌ای و هاشمی رفسنجانی به من گفتند: آنها در زندان شاه، سالگرد انقلاب اول سپتامبر لیبی را جشن می‌گرفتند.
لیبی در زمان شاه هم رادیویی به زبان فارسی داشت.

آیا [امام] خمینی به موضوع پنهان شدن امام موسی صدر، رئیس مجلس اعلای شیعیان لبنان، در هنگام دیدار از لیبی در تابستان ۱۹۷۸ پرداختند؟
بله، ابراز امیدواری کردند درباره این مسئله توضیح داده شود تا هیچ مانعی در برابر همکاری‌های دو انقلاب وجود نداشته باشد.

هنگام حضورم در هتل، تظاهراتی با مشارکت ۳۷ نفر به رهبری خواهر امام موسی صدر در مقابل هتل برگزار و شعارهایی علیه ما داده شد، اما نیروهای امنیتی انقلاب به‌سرعت آنها را متفرق کردند.

آیا قذافی توضیحی درباره این موضوع، بعد‌ها به ماموران در روابط ایران نداد؟
خیر، همان‌گونه که پیش‌تر گفتم، ما به ایران شوک دادیم و نقشی اساسی در دستیابی آنها به سلاح ایفا کردیم. در اینجا لازم است بگویم ما همیشه می‌گفتیم حکومت شاه ایران و هیاهوی رسانه‌ای آن، جبهه حقیقی نیستند. ما برای تحقیق این پروژه‌ها و نیروها از آنچه در دست داشتیم مایه گذاشتیم. در سال ۱۹۷۵، در الجزایر با شاه ایران دیدار داشتیم. گفت: «ما با هم دوستیم، به شما احترامی می‌گذارم.» و بلافاصله علی اصغر حبیب‌نیا، سفیر ایران در پاکستان، هم در آن مقطع به ما گفت: «شما می‌خواهید حمله علیه ما را متوقف کنید.» ما هم پاسخ دادیم: «ایران است که با ما همکاری می‌کند.»

از مسئله امام موسی صدر چه می‌دانید؟
یک‌بار با او در نیمه دهه ۱۹۷۰، در لبنان دیدار داشتم. از دیدار او از لیبی اطلاع نداشتم. هنگامی‌که از ناپدید شدنش مطلع شدم، به دو دلیل بسیار ناراحت شدم: اول، شخص ایشان بود و آنچه نمایندگی می‌کرد، دوم اینکه این کار از نوعی فرومایگی بود. چون این از اخلاق عربی به دور است که کسی را به خانه‌ات دعوت کنی و سپس به او هجوم آوری. اخلاق عربی و ارزش‌های اسلامی چنین امری را نمی‌پذیرد. در هر حال، این موضوع ناپدید شدن عجیب بود و پنهان‌کاری شدیدی در موردش اعمال شد.

از قذافی درباره موضوع ناپدید شدن [امام موسی] صدر سؤال نکردید؟
پرسیدم.
به یاد دارم، هنگام دیدار گفتم: «مرا متهم می‌کنی؟» و صحبت در این‌باره را ادامه یافت.

گفته می‌شود قذافی میان آن دو رد و بدل شده است؟
از جزئیات اطلاعی ندارم، اما سال‌ها قبل شنیدم قذافی محافظت کاملی برای اجرای اعمال کرده که پس از ناپدید شدن صدر، وی را به جای دیگر یا کازابلانکا، به ایتالیا سفر کرده است. طبیعی است که این همه باید انجام شود تا فرجام‌ها در بی‌داده و تحقیق در این‌باره دقیق انجام شود.

برداشت شما این است که صدر کشته و دفن شده است؟
عقل این را می‌گوید. محال است ایشان تاکنون پنهان نگاه داشته شده باشد.
شاید باشد من پیش از این حادثه، از قذافی شنیده بودم که از اقدام ایران بر اعزام روحانی به لبنان و کسب نفوذ در میان شیعیان عربی در آن منطقه نگران است. اما تصور نمی‌کردم به این درجه از برخورد برسد.

گفتید قذافی در موضوع دادن موشک‌ها به ایران تردید داشت؟
بله، در موضوع رساندن سلاح به جان کارانگ، رهبر ارتش مردمی آزادی‌بخش سودان هم تردید داشت. او معتقد بود این امر ممکن است به تجزیه سودان منجر شود. با کارانگ ملاقات کردم و مرا قانع کرد که معتقد به یکپارچگی سودان است و برای از میان بردن ستمی می‌جنگد که بر جنوب سودان وارد می‌شود. او گفت جعفر نمیری دارد در شمال کشور، نظامیان را سرکوب می‌کند.
با کارانگ به سودان آمدیم و گفت‌وگویی تلویزیونی با او ضبط کردیم. او در این گفت‌وگو اعلام کرد: «به یکپارچگی سودان پایبند است و می‌کوشد دولتی عادل روی کار آید.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت توسط reCAPTCHA و گوگل محافظت می‌شود حریم خصوصی و شرایط استفاده از خدمات اعمال.