به گزارش مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر سومین نشست «آغاز مقاومت» با موضوع مقاومت شعاعی از زندگی، با حضور دکتر سهیل اسعد، مبلغ دینی برگزار شد. در این جلسه سهیل اسعد براساس شناخت و تجربه حضور در لبنان درباره ویژگیهای جامعه لبنان و جایگاه مقاومت و مختصات آن صحبت و تصویری از انسان مقاوم در لبنان ترسیم کرد.
ساختارها و انسانها
سهیل اسعد در مقدمه صحبت گفت: در تاریخ معاصر تشیّع و در مواجهه با مسایل و مقولهها، همواره با دو نگاه مواجه بودهایم؛ نگاه اول، به وجه ساختاری پدیدهها توجه دارد، این ساختار میتواند حکومت، دولت، حزب، جنبش و … باشد. نگاه دوم، توجه به وجه انسانی مقولهها و پدیدههاست. در این نگاه ما انسان را میبینیم. انسانیت را میبینیم که این نگاه خیلی عمیقتر است و نتیجهاش عملاً خیلی ماندگارتر.
وی دربارهٔ آسیب غلبهٔ نگاه اول گفت: در برجسته و بزرگ کردن سازمانها و ساختارها، مرتب انسان را کوچک میکنند و به نظرم خیلی از مشکلاتی که ما امروز با آن روبرو شدیم، از این رویکرد بوده که انسان را کوچک کردیم و ساختارها را بزرگ؛ در حالی که در اصلِ انسانیت و در اصلِ دین همه چیز در خدمت انسان است. دین در خدمت انسان است، عالم در خدمت انسان است. ما آن را برعکس کردهایم و دین و سازمان و ساختار و دولت و سازمانهای بینالمللی چندملیتی را بالاتر قرار دادیم؛ و اتفاق بدتر این که انسان بردهٔ سازمان شده. زمانی ساختار ایجاد کردیم که به انسان خدمت کند؛ ولی امروز ما شدهایم بردگان سازمان و بردگان ساختار و بردگان جنبش و بردگان حزب. این تغییر خطرش بسیار بزرگ است. لذا میبینیم خیلی از جریانهای فکری در طول تاریخ محو شده به خاطر اینکه خود جریان میخواست موجودیت پیدا کند و نمیدانست که جریان زاده انسان است.
دکتر اسعد ادامه داد: ما مقاومت جدا از انسان و انسانیت نداریم، بلکه مقاومت زادهٔ انسان است و ما برای درک معنای واقعی مقاومت باید نگاهمان را روی انسان متمرکز کنیم.
وی سپس به سیره و نگاه امام موسی صدر پرداخت و گفت: امام موسی صدر این درس را خیلی روشن و شفاف میگفت. تأکید او بر انسانیت را شاید بتوان برای بعضی افراد و جریانها، خطرناکترین عنوان تفکر ایشان دانست. آن چیزی که دیگران را میترساند همین بود. او دین را برای انسان میخواهد تا بتواند برای انسان حرکتی را شروع کند. بدتر این بود که این نگاه، شعار نبود بلکه انسانی فکر میکرد و انسانی حس و انسانی رفتار میکرد و این برای کسانی که کل معادلات جهانی را براساس سازمان و ساختار ایجاد کردهاند، خطر بسیار بزرگی است.
اسعد سپس، درباره انسان مقاوم لبنانی و ویژگیهای خاص او گفت: انسانیت در لبنان مفهومی مشکک و دارای مراتب است، مثل نور که هم به خورشید نور اطلاق میشود و هم به نور شمع. تشکیک به این میگویم که از خورشید تا شمع نور است، اما بسیار با هم متفاوتند. انسان لبنان هم انسان تشکیکی است؛ از شمع تا خورشید در آن هست. یعنی در لبنان بدترین ورژن انسانیت را پیدا میکنید، و بهترین ورژن انسانیت را هم پیدا میکنید؛ شهدا را نگاه کنید، انسان لبنانیاند. از آن طرف کسی میآید میگوید اسرائیل مقصر نیست، ما مقصریم. یا همه را مقصر میبیند به جز اسرائیل.
انسان مقاومت در لبنان انسجام فکری دارد
دکتر سهیل اسعد که در سال ۱۹۷۵ میلادی در خانوادهای از مهاجرین لبنانی در شهر بوئنوس آیرس آرژانتین به دنیا آمده است؛ در ادامه ویژگیهای انسان مقاوم لبنان را برشمرد: از لحاظ فکر و عقیده، انسان مقاوم در لبنان انسجام فکری پیدا کرده است. منظورم از انسجام فکری این است که فکر انسان مقاوم تلفیقی نیست. در حالیکه یکی از ویژگیهای تفکر لبنانی تلفیقی بودن است. شما تاریخ لبنان را نگاه کنید؛ ترکیب تمدنهای فرهنگی در لبنان عجیب است. بیست میلیون لبنانی خارج از لبنان و و پخش شدن لبنانیها در کل دنیا را هم در نظر بگیرید، ترکیب تمدنی عجیبی میشود. اینکه شیعیان از امام موسی صدر به بعد یک انسجام تمدنی، فرهنگی، فکری و عقیدتی پیدا کردند، این در لبنان هنر عجیبی است. اینکه فکر منسجم داشته باشید یعنی یک امت یا یک گروه کامل، با یک نگاه به واقعیت نگاه کند. این هنر انسان مقاومت است در لبنان. شیعیان این حادثه را رقم زدند. توانستند به نحوی مدیریت کنند که از لحاظ فکری و قومی یک گروه و جماعت منسجم باشند.
وی افزود: هنر دوم، تعهد نسبت به عقیده و تفکر است. تعهد نسبت به ارزشهای فکری برای لبنانی خیلی سخت است. حداقل در تاریخ معاصر از جنگ داخلی تا امروز، تعهد جدی یک لبنانی شبهمحال است. البته من تحلیل خودم را برای این ویژگی دارم. معتقدم جنگ داخلی نظام و سبک زندگی لبنانیان را بسیار تغییر داده است. همسر من میگفت به دلیل جنگ یک روز مدرسه میرفتیم، ده روز نمیرفتیم. یا خواهرم که دهه هشتاد میلادی به لبنان آمده بود، ظرف چهار سال شاید پنجاه خانه عوض کرد. این نوع زندگی اجازه نمیدهد که آدم متعهد و منظم باشد.
وی افزود: از امام موسی صدر به بعد تعهد شیعیان الگوی عجیبی شده است و نسبت به فکر و عقیدهشان متعهد هستند لذا مثل یک ارتش حرکت میکنند، چه أمل و چه حزبالله، فرق نمیکند. شیعه اینطور هستند.
وی افزود: ویژگی سوم: ایجاد میادین واقعی برای تحقق آرمانهای آن تفکر است. در لبنان کاری که خیلی توانمندی میخواهد و امام موسی صدر این کار را کرد، این است که شیعه را برد به متن جامعه لبنان کشاند. یعنی شیعیان را تبدیل به ساختاری قانونی با امکانات مادی و روحی کرد که بتواند در این میادین حرکت کند. این حضور در میادین به صورت متقابل، آن نظم و انضباط و انسجام را حفظ میکند.
اسعد فداکاری را ویژگی دیگر انسان مقاومت نامید: ویژگی دیگر انسان مقاوم لبنانی، آمادگی برای فداکاری بیحد و مرز تا تحقق هدف است.
وی ادامه داد: جریان اقتصادی شامل پول و امکانات، در طول این سالها خیلی خوب مذاهب لبنان را تغذیه میکند و موجب دادن روحیه و حیات به آنان میشود. در این میان، تمایز شیعیان در فرهنگ، فکر، دین و مذهب است. نظم دادن تشیّع در لبنان به دست روحانیان بود و این ویژگی باعث شد که از لحاظ فرهنگی هم متحول شوند. یعنی عمیقترین تحول طوایف در لبنان این تحول فرهنگی، روحی، فکری تشیع است.
مشاهدات عینی از جامعه لبنان مقاوم
اسعد سپس به تجربیات و مشاهدات شخصی خود از جامعه لبنان پرداخت و گفت: من حدود دو هفته پیش لبنان بودم، با دوستان که صحبت میکردم گفتند ما عزاداری و حزن و غم و اندوه را گذاشتهایم برای بعد از جنگ چون الان وقت نداریم و مشغول کارهای دیگر هستیم. دیدن چنین روحیهای برای بنده قشنگ بود، چون ما افراد کمی را از دست ندادیم و این خیلی سخت بود. ما از راه دور که نگاه میکنیم، نمیتوانیم تحمل بکنیم تا چه رسد به خود لبنانیها. خیلی سخت بود. فوق تصور بود.
وی ادامه داد: در جامعهٔ عرب، رهبر و فرمانده یعنی رئیس قبیله و مانند پدر است. مثل فقدان یک پدر در خانواده. ما در مدت یک الی دو هفته چند پدر از دست دادهایم. خیلی سخت بود. اینها از پدر بالاتر بودند. رهبر فکری، معنوی و روحی بودند که فقدانشان بسیار سخت است. مانند امام حسین(ع) که هنوز داریم گریه میکنیم. این برای غربیها خیلی عجیب و غریب است و میگویند شما چطور میتوانید بعد از هزار و چهارصد سال برای امام حسین(ع) گریه کنید.
اسعد سپس به انسجام اجتماعی مردم در جنگ اخیر اشاره کرد: من صحنههای بسیار زیبایی دیدم که معادلات اختلافات طایفهای را به هم زد؛ مدارس مسیحی در جبیل، آغوششان را به روی آوارهشدگان باز کردند. جبیل منطقهای مختلط از مسیحیان و مسلمانان است اما یکی از دوستانمان میگفت اینجا مثل قم شده. محلهای مسیحینشین بود که حالا چادر و عمامه و بچههای حزبالله و مسلمانان در آن بودند. در مناطق سنینشین هممرز با سوریه، از طرابلس به بعد هم که سنیهای سرسختی دارد و در طول سالیان دراز با شیعیان دشمنی کرده بودند، الان خانهها را باز کردهاند و میگویند به شما پول میدهیم، شغل میدهیم.
اسعد ادامه داد: مردم ایدهٔ مقاومت را قبول کردند و به اقتضائات مقاومت ملتزم و متعهد شدند و بر اساس تفکر مقاومت بچههای خودشان را تربیت کردند. مردم رهبران مقاومت را خلق کردند. پناهگاه مقاومت در طول این سالها خانههای ملت مقاوم بود. فکر نکنید حزبالله تشکیلات عجیب و غریبی دارد، تمام خانهها و مساجد پایگاه حزبالله است. تفکیک بین این دو محیط اشتباه است.
وی از تجربه شخصی خودش نیز گفت: ما در شمال لبنان زندگی میکنیم، حدود هفتصد نفر از جنوب وارد روستای پدری ما شدند. من در خانه خودم سی نفر را پذیرایی کردم. جنوب و شمال لبنان مانند کره شمالی و کره جنوبی است؛ دو عالَم متفاوت. ما هر وقت میرفتیم روستای پدریام، هفتاد نفر از جوانان آنجا بیکار بودند. در لبنان کلاً کار خیلی کم است بهخصوص برای جوانان. حالا جنوبیها آمدند در شمال و در کمتر از یک هفته همه مشغول کار شدند. نه کسی دیگری را میشناسند و نه محیط را، یکی رفته در کار کشاورزی، دیگری در سوپرمارکت کار میکند و… این قدرت بازسازی زندگی و حیات است. حیات میجوشد، لبنانی نمیمیرد و اجازه نمیدهد که بمیرد. این خیلی برای من عجیب بود.
وی در جمعبندی سخنانش گفت: در آخر حق پیروز میشود. فکر صحیح پیروز میشود. ارزشها پیروز میشود. استقامت و ثبات پیروز میشود. این یعنی الگوی امام حسین(ع). در فضای شیعیان لبنان این شعار نیست، این فداکاری، صبر، استقامت، خانههای ویرانشده و شهید دادن چیزی است که دارند در زندگی آن را تجربه میکنند،. اینها همه از عناصر عاشورا بود. شیعیان لبنان یک امت هستند و ایدئولوژی و بصیرت خودشان را دارند. یعنی به مسائل ریز و کوچک و جزئی فکر نمیکنند. یک فکر عظیم دارند. اهل مبارزهاند.
سخنرانی امام صدر نیم ساعت طول میکشید اما بازگشتش به خانه، چهار ساعت!
بعد از سخنان سهیل اسعد، حاضران در جلسه نظرات و سوالات خود را مطرح کردند. اسعد در پاسخ به سوالی در مورد علت موفقیت در فعالیتهایش گفت: هر فردی برای کاری خلق شده است و اگر هر کسی برای همان چیز کار کند موفق میشود. من تبلیغ را مسئلهای مقدس و الهی و اولویت اول زندگی روحی خودم میبینم. تبلیغ حرفه نیست، مصلحت نیست، سلیقه هم نیست، چیزی است که من به آن ایمان دارم و به نظرم تبلیغ فلسفه وجودی و معنای زندگی من است.
وی در پاسخ به سؤالی در مورد نیاز نسل جوان ایران گفت: من فعالیتم بیشتر بینالمللی است و در ایران کمتر فعالیت میکنم. در ایران به نظرم جوانها نیاز به الگوهای عملی دارند. یعنی دین را در یک جا و موقعیت خاصی ببینند و نه اینکه فقط بشنوند. هنر امام موسی نه سخنرانیاش است و نه آموزشش؛ هنرش تبدیل کردن سخنرانیاش و فکرش و احساساتش به یک واقعیت میدانی است که من میتوانم ببینم.
وی سپس خاطرهای از دبیرکل شهید حزب الله بیان کرد: سید حسن نصرالله نیز این را در یک جلسهٔ مبلغان به ما گفت. او گفت: تبلیغ، سخنرانی و خطبه و منبر و درس و دوره نیست، تبلیغ حیات است. سخنرانیات را میکنی و قهوهات را هم با او میخوری. ایشان مثال سید موسی صدر را زد. گفت سید نیمساعت سخنرانی میکرد، وقتی از سخنرانی به منزل برمیگشت این راه و مسیر برگشتش چهار ساعت طول میکشید تا به خانه برسد؛ با یکی بستنی میخورد، با یکی قهوه میخورد، با یکی سیگار میکشید و با یکی قلیان میکشید. با یکی گفتگو میکرد، به یکی هدیه میداد، یکی را میبوسید و یکی را در آغوش میگرفت. اینها هنر تبلیغ میشود. آن چهار ساعت اصل تبلیغ است و نیمساعت سخنرانی بهانه است. نیاز جامعه ایرانی همین است که ببینند اسلام عمل است، ایمان عمل است، قرآن عمل است، اخلاق عمل است. در فلسفهٔ مبحثی هست که میگویند خدا میتوانست خلق نکند. اگر خلق نمیکرد هنر نبود. خلق کرد تا نشان دهد و بگوید من رحمان و رحیم هستم.
آخرین پرسش درمورد معرفی الگو در جامعه امروز بود. اسعد بیان کرد: مشکلی که ما با الگوها داریم، این است که الگوی انسانی را در افراد مشهور میخواهیم ببینیم، در حالیکه دنیا پر از الگو است. الگوی بنده یک نجار است که در قم است، شما در قصاب و در مدیر یک سوپرمارکت هم میتوانید الگو پیدا کنید. هرکسی که انسانی زندگی میکند و خوب زندگی میکند میتواند الگو باشد. ما الان الگوی مطلق نداریم. الگوی واحدی که تمام ابعاد انسانیت را داشته باشد شاید کمتر پیدا بشود. به نظرم باید جزء به جزء نگاه کنید. یکی الگوی اخلاقی است، یکی الگوی کاری است، یکی الگوی مبارز است. وی در پایان گفت: من نظر قرآن را به شما بگویم که خیلی مهم است. نظر قرآن این است که از هر اتفاق و هر چیز و هر پدیدهای، شما میتوانید الگو بگیرید.