آیتالله سیدرضا صدر بعد از چاپ کتاب «پیشوای شهیدان»، نسخهای از آن را برای محمدعلی جمالزاده، نویسنده مشهور ادبیات فارسی میفرستد تا مطالعهکند و نظر بدهد. محمدعلی جمالزاده، از مؤثرترین نویسندگان تاریخ ادبیات معاصر فارسی است و پدر داستان کوتاه فارسی لقب دارد. جمالزاده از طرف خانواده پدری با خاندان صدر نسبت خویشاوندی دارد.
جمالزاده پس از مطالعهٔ کتاب «پیشوای شهیدان» نکات مفصلی پیرامون کتاب مطرح میکند:
او در آغاز نظرش را دربارهٔ مفهوم ایمان و شهادت مطرح میکند:
«کتاب را بستم و در عالم فکر فرو رفتم و خود را با آنچه حیات نوع بشر بدون آن خالی از معنی جوهر ربّانی خواهد بود مواجه دیدم یعنی با «عقیده و با جهاد و با شهادت» که اگر هر سه را با هم بگذاریم میتوان بهآن نام «ایمان» داد. من شخصاً کسی را صاحب ایمان میدانم که معتقد به عدهای از مجهولات عظیم باشد که معتقدم تاکنون احدی از مخلوقات بدان علم کامل (و چه بسا ناقص) نیافته است. من معتقدم که آنچه را ما امروز در مدارس و کتابها علم و دانش میخوانیم بهقول فرانسویها کنستاتاسیون constasitation بیش نیست یعنی مشاهدات عینی و فکری سطحی ولی هنوز به کشف حقایق خلقت از طریق تجربه و نظاره و مشاهده و معاینه پی نبردهایم و با این همه اعتقاد پیدا کردهام که «لیس للانسان الا ما سعی» یعنی بدون کوشش و تجسس و تفکر و فداکاری و ایثار و عقیده که رویهمرفته نامش «ایمان» میشود یعنی نوع انسان بهمقام رفیعی که تقرب نام دارد نخواهد رسید و مؤلف محترم و با ایمانِ «پیشوای شهیدان» هم در واقع همین مطلب بسیار مهم را در نظر داشته و خواسته است بپرورداند و خوب از عهده برآمده و بدین نتیجه رسیده است که طلب حقیقت که در واقع اصول اساسی هر دین و مذهب و مسلک عالی و ممتازی است چه بسا مستلزم شهادت میگردد و شهادت برانترین سلاح برای رسیدن به مقصود برای گردانیدن مخلوق با مغز و قلب و تأثیر و حواس بهسوی حقیقت.»
سپس به بیان نکات موردی با ذکر شماره صفحه میپردازد، مانند:
«[در کتاب آمده است] شهادت برای مرد، جانبازی در برابر ظالم است. (صفحهٔ ۳۴۹)
(بلاشک زنی هم که برای طرفداری از عدالت و دشمنی با ظلم به شهادت برسد شهید است هرچند البته بهشرایط این کار عمل کند. )»
جمالزاده در ادامه به کتابهایی اشاره میکند که غیرفارسیزبان و از نظر محتوا و موضوع با کتاب پیشوای شهیدان مرتبط هستند و توضیحاتی پیرامون آنها میدهد.
«نویسندۀ معروف فرانسوی (دشمن ناپلئون) شاتوبریان (متوفی در ۱۸۰۹ یعنی ۱۷۳ سال پیش از این) کتابی دارد بهغایت مشهور که «شهیدان» (بهفرانسه) عنوان دارد و وقایع آغاز مسیحیت را در آنجا آورده است و با فصاحت و بلاغت هرچه تمامتر (نظیر «پیشوای شهیدان») نگارش یافته است.
کسانی که به پایتخت ایتالیا یعنی شهر رم مسافرت کردهاند در آنجا در مغازهمانندهای زیرزمینی نزدیک شهر به دالانهای طولانی و دالانهای تاریکی دلالت شدهاند که حکومت بتپرست و ستمگر روم کسانی را که به دین مسیح میگرویدند بهصورتهای دهشتناکی در «سیرک»ها به قتل میرساندند و آنها را در شبهای تماشا مانند مشعل با طناب و سیم تیرها بسته میسوزانیدند و آنها را زندهزنده طعمه شیر درنده میساختند و یکی از نویسندگان نامی لهستان داستان آنرا با عنوان لاتینی «کوو وادیش» یعنی کجا میروی (هرچند خود کتاب بهزبان لهستانی نوشته شده است و بعد به بسیاری از زبانها بهترجمه رسیده است و فیلم آنرا هم ساخته اند و الحق دیدنی است که ظلم و جور آدم خونخوار و ستمگر تا بهکجا میرسد. جنگهای اصلاحات مذهبی مسیحیان هم صفحات خونآلود بسیاری دارد.
که باورکردنی نیست و خودم چندی پیش در کتابی که «رِفورِْماسییون» یعنی «اصطلاحات مذهبی» را که به (جنگ معروف «جنگ سی ساله» در میان کاتولیک و پروتستان در اروپا واقع شد) عنوان دارد و به فرانسه هم ترجمه شده و من این ترجمه را میخواندم به جایی رسیدم که در شهرهای معتبر در پروس (قسمتی در آلمان امروزی) حتی بزرگان و ثروتمندان در کوچهها و خیابانها از فرط گرسنگی مانند سگ چهار دست و پا در پی این بودند که سگ یا گربۀ مردهای (یا حتی طفلی) را پیدا کرده و بخورند تا شاید قحطی و بینوائی یکی دو روز باز آنها را زنده نگاه دارد ولی در عین حال فیلمی هم دیدهام که مادام کوری را نشان میداد که از علمای فیزیکدان این دورۀ اخیر است و با شوهر خود در راه کشف مجهولات علمی در زیرزمین منزل مسکونی خود ماشین آلاتی به دست خود ساخته و سوار کرده بودند (چون فقیر و تهیدست بودند) و شبانه زن به عشق کار آهسته از بستر خواب برخاسته آهسته بدان زیرزمین میرفت و بی سروصدا ساعتها مشغول کار و تجربه میشد تا سرانجام با کمک شوهر رادیوم را کشف کردند (زن لهستانی و شوهر فرانسوی بودند). آیا مردم دنیا نباید کسانی را که جانشان را کف دست گرفته برای خدمت بههمنوعان خود و بندگان خدا در راه جان نثاری قدم برمیدارند و دانسته و به اراده جان خود را فدا میکنند شهید بدانیم. آیا میتوان تردید داشت که خدا و پیامبران و امامها و پیشوایان دین و طریقت و عرفای بزرگ و با ایمان تمام این گونه افراد را شهید میدانند و برای آنها احترام قائل هستند.»
در قسمت پایانی نکاتی برای اعمال در چاپهای بعدی میگوید:
«باید بسیاری از علایم نقطه و علامت گزاریهای بیجا و غیر مناسب را که حروف چینیهای چاپخانههای ما ندانسته عشقی بدان داشته حذف کرد و از نو بهچاپ رسانید و اگر گاهی پارهای (بهندرت) از مطالب تکرار شده اصلاح شود برای ترجمه بهزبانهای فرنگی و عربی و ترکی و هندی و بهزبانهای دیگر اقدام جدی و سریع بهعمل آورد. ای کاش در چاپ جدید که بهمنظور ترجمه هم بهعمل خواهد آمد (این چاپ بیشتر برای هموطنان خودمان است) مأخذ و منابع بیشتر داده شود.»
سطرهای آخر نامه نیز از این قرار است:
«بخاطر دارم ۵۵ سال قبل از این مرحوم عالم بزرگ ما محمد قزوینی که مسلمان پاک و خداپرستی بود روزی کتابی بهزبان عربی در دست بر دوستان وارد شد و گفت در این کتاب قدیم در باب شهادت حضرت امام حسین در کربلا نخستین بار مطالبی بهدست آوردهام ولی افسوس که بهغایت مختصر است و من تأسف دارم که همانوقت اسم آن کتاب را با نقل آن روایت یادداشت نکردم ولی حضرت سید رضا صدر مدرس عالی مقام ما بهطور یقین همه را در دست دارد و فضولی من زبان دراز را خواهد بخشید که دارم به لقمان حکمت میآموزم و در چاپ جدید این کتاب گرانقدر که برای شیعیان منزلتی بس رفیع پیدا خواهد کرد که بلاشک روزافزون خواهد بود فهرست مأخذ را هم بهصورت ملحقات مقرر خواهم فرمود که در پایان کتاب (و البته بهتر است در پائین صفحات بهصورت حاشیه) بهچاپ برسانند تا خواننده تمتع بیشتری ببرد و بهجان مؤلف خیرخواه که راه صواب و ثواب را به ما بیچارگان و کور وگمراه با این همه بزرگواری و تلاش و خلوص نشان داده است بیشتر دعای خیر بکند و درخواست توفیق و پاداش بنماید.
با یک دنیا اخلاصمندی دست شریف را میبوسم و دعا میکنم زنده باشم و روزی مژده برسد که امام موسای از جان بهترمان بهیاران و کسانش رسیده است.»