عباس بنشاسته، خبرنگار گروه اندیشهٔ روزنامهٔ فرهیختگان: جایگاه قرآن و چگونگی مواجهه با آن یکی از مهمترین رهیافتها به دیدگاههای عالمان و دریافت اسلامشناسی آنان است. در روششناسیِ فهم اسلام، اهمیت و جایگاهی که عالمان به قرآن در مقایسه با دیگر منابع دینشناسی (عقل و سنت و اجماع) میدهند و در محتوای اسلامشناسی، تفسیر و برداشتهایی که از آیات دارند، واجد اهمیت است. این امر درمورد امام موسیصدر در جایگاه مجتهد اسلامشناس هم صادق است. اما به نظر میرسد که ایشان چندان بهدنبال بسط دیدگاههای تفسیری نیست. جملهای از ایشان نقل شده است که میگوید: «پس اگر شرط نخست در فهم و تفسیر قرآنکریم موردتوجه قرار گیرد، فهم و تفسیر قرآن منحصر به مفسران نخستین نخواهد بود، بلکه ما نیز این حق را داریم که قرآن را به یاری اطلاعات بیشتر و تجارب افزونتر در زمینههای مختلف، ژرفتر و با آگاهی روزآمدتری دریابیم.»
براساس همین شاید بتوان جوهر تفسیر قرآنی امام موسیصدر «تفسیر انسانی» یا «تفسیر زندگی» بدانیم. بررسی اجمالی مباحث تفسیر قرآن امام موسیصدر نشان میدهد که قالب بحثهای ایشان به نوعی اخلاقی تلقی میشود و مباحث تفسیر قرآن ایشان در حوزه اخلاق قرار میگیرد که از این مسیر جامعه، انسان و دولت اصلاح میشود. لذا شاید بتوان اصلاح انسان، جامعه و دولت در پرتو اخلاق را مهمترین نگرش تفسیری امام موسیصدر دانست.
درمورد تفسیر قرآن، تا الان دو کتاب مستقل تفسیری از امام موسیصدر چاپ شده است. یکی با عنوان «برای زندگی» و یکی نیز با نام «حدیث سحرگاهان». کتاب «برای زندگی» مجموعه تفسیر سورههای کوچک قرآن است که امام موسیصدر آن را در جمع اعضای جنبش امل ایراد کرده و حدیث سحرگاهان نیز مطالبی بوده که ایشان در سحرهای ماه مبارک در رادیو لبنان بیان کردهاند.
درمورد پروژه قرآنپژوهی امام موسیصدر سراغ شریف لکزایی عضو هیاتعلمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی رفتیم. لکزایی در سالهای گذشته در ماه مبارک رمضان شرحی بر دو کتاب «برای زندگی» و «حدیث سحرگاهان» امام موسیصدر داده است که فایلهای صوتی و مباحث مطرحشده توسط ایشان موجود است. در این مجال تلاش کردیم با پرسشهایی جدید، قرآنپژوهشی امام صدر را مورد بازخوانی قرار دهیم که در ادامه میخوانید.
پروژه امام موسیصدر در پژوهش قرآن چیست و قرآنپژوهی ایشان چه تفاوتی با خوانشهای معمول قرآن در آن دوره دارد؟
براساس مطالعاتی که داشتم به نظرم طرح اصلی امام موسیصدر در لبنان ارتقای جایگاه انسان و جامعه لبنانی به لحاظ مادی و معنوی است. این طرح بعد از مطالعه و تأمل فراوان ایشان درباره وضعیت جامعه لبنان بهتدریج پس از هجرت ایشان از ایران (۱۳۳۸ شمسی) به لبنان از شهر صور آغاز میشود و به تمام لبنان بهویژه جنوب لبنان سرایت میکند. سال اول حضور ایشان نیز گویا به مطالعه و بررسی و ارزیابی امکان و ظرفیت فعالیت ایشان در لبنان بازمیگردد. همچنین ایشان در جایی تصریح میکند که برای حل مسائل بانوان در لبنان یک سال مطالعه و بررسی کرده یا برای حل محرومیت از جامعه محروم لبنان بررسیهای زیادی انجام داده است. اوج طرح ایشان در پیدایش جنبش محرومان لبنان و تجمع ۷۵ هزار نفری بعلبک (۱۹۷۴ میلادی) و صور اتفاق افتاد که در آن جمعیت دهها هزار نفری حضور داشتند. این تجمعات سپس سبب شکلگیری بخش نظامی جنبش محرومان لبنان با عنوان جنبش امل (افواج مقاومه البنانیه) در ۳۱ آگوست ۱۹۷۵ میلادی میشود. هدف و خواسته اصلی این تجمعات نیز فشار به دولت لبنان برای ارتقای زندگی اجتماعی مردم و توجه به نیازهای ضروری و اولیه شهروندان لبنان و بهویژه توجه به جنوب لبنان بود که عقبماندگیهای تاریخی داشت و بهطور مداوم نیز از سوی رژیمصهیونیستی مورد تجاوز قرار میگرفت.
مطلب مهم درباره پشتیبانی نظری اقدامات مهم اجتماعی صدر در پیشبرد طرحش توجه و بهرهگیری از قرآن است. درواقع نگاه صدر به قرآن بهمنزله مهمترین پشتیبان نظری اقداماتش در لبنان است. برای صدر، قرآن برای زندگی و کتاب هدایت و تربیت است و انسان با تمسک به قرآن میتواند زندگی خود را سامان دهد. البته در این میان معیارهایی برای فهم قرآن از سوی ایشان طرح میشود که آیات قرآن را برای انسان معاصر معنادارتر میکند و به ارتباط وثیقتر انسان معاصر با قرآن منتهی میشود. البته صدر تأکید و تصریح میکند که در فهم و استنباط و تفسیر قرآن باید به اصطلاحات قرآن و زبان عربی پایبند باشیم و با ارجاع متشابهات به محکمات، بر کلمات قرآن معانی بیارتباط را حمل نکنیم.
مهمترین مطلب در تمایز خوانش صدر از قرآن با دیگر خوانشها از قرآن هم در این است که صدر فهم خود را معتبرتر و دقیقتر از خوانشهای پیشینیان و حتی همعصران خود از قرآن تلقی میکند. این خوانش که براساس اصطلاحات قرآنی و معیارهای زبان عربی اتفاق میافتد با فهم عقلی و فهم اجتماعی صدر در هم میآمیزد و تفسیر و خوانش صدر از قرآن را راهنمای مسلمان معاصر میکند. ازاینرو به تعبیر صدر فهم و تفسیر قرآن منحصر به مفسران نخستین نیست و انسان معاصر نیز حق دارد که قرآن را به یاری اطلاعات و تجارب بیشتر در زمینههای مختلف بهصورت ژرفتر و با آگاهی روزآمدتری دریابد.
از سویی این خوانش با نقد خوانشهای ناسازگار با فهم ژرف و روزآمد نیز همراه است و ایشان در موارد مختلف این نگاه انتقادی را بهصراحت مطرح کرده و تفسیر دیگر مفسران از برخی آیات را نمیپذیرد و نقد میکند. برای نمونه ایشان به فهم مساله انفاق و گستردگی آن توجه میدهد که مفسران قرآن از گذشته پاداش عمل انفاقکننده را به روز قیامت موکول کردهاند، درصورتیکه ایشان بر این نظر است که با عنایت به دانش و تجارب اجتماعی خود میتوانیم آیه را بهصورت دیگری نیز تفسیر کنیم که پاداش انفاقکننده در همین دنیا هم به انفاقکننده و هم به انفاقشونده هر دو میرسد. طبیعتا همانطور که گفته شد، این فهم و تفسیر جدید از دایره دلالت متعارف کلام بیرون نیست و با موضوعات دیگری از قرآن سازگار است. همچنین بحثهای دیگر ایشان در تفسیر آیات قرآن مانند بحث جهاد و مقاومت، نحوه تعامل انسان با هستی، و… دارد که به نوعی متفاوت از تفاسیر مفسران است. البته ایشان تصریح کرده است که میان قرآن و تفسیر باید تفاوت قائل شد. تفسیر کلام بشر است که در آن خطا راه دارد و محدود است اما قرآن کلام خداوند است که در آن خطا راه ندارد و نامحدود است.
آیا جامعه لبنان در نوع قرآنپژوهی امام موسیصدر مؤثر بوده است؟ یعنی ایشان در این جامعه، نیازهای خاصی را احساس میکرده که لازم بوده با رویکرد خاصی سراغ قرآن برود؟
رجوع به قرآن و تفسیر آیات و سور قصار قرآن توسط صدر مبتنیبر معضلات و مسائلی است که در جامعه لبنان وجود دارد و شهروندان این جامعه با آن مواجهه دارند. ایشان برای حل این مسائل به قرآن بهعنوان مهمترین متن میان مسلمانان رجوع میکند. برای مثال برای رفع محرومیت به آیات انفاق توجه میکند و تفسیری کاملا اجتماعی از این آیات ارائه میکند که میتواند به ارتقای وضعیت انسان لبنانی در سطوح مختلف اعم از فقر اقتصادی، تعلیم و تربیت، بهداشت و درمان، امنیت و… مساعدت نماید. درواقع هدف از انفاق و نتیجه انفاق نیز ایجاد جامعهای مبتنیبر احسان است که بتواند همبستگی جامعه را تقویت کند.
همچنین برای حل برخی معضلات اجتماعی مباحث اخلاقی مانند دروغ و غیبت و کفر و نفاق و حلال و حرام و… را مطرح میکند و این معضلات اخلاقی را سد راه پیشرفت جامعه تلقی میکند. در مرحلهای دیگر صدر به بازتعریف و خوانش اصول و ارکان مسلمانی مانند ایمان به غیب و داستان آفرینش انسان و مباحثی درباره رسالت الهی و معاد و برخی مناسک و عبادات مانند نماز و روزه و خمس و… میپردازد که فهم صحیح و مرتبط آنها با زندگی انسان میتواند در دیندارتر شدن جامعه و همبستگی آن کمک کند.
یک مساله دیگر برای رجوع ایشان به قرآن هم میتواند مهم باشد و آن نگاه مشترک شیعه و سنی به قرآن و عدم اختلاف جدی و مهم در این متن مقدس میان مسلمانان است. از نظر صدر، متنی درباره اهمیت قرآن در نزد مسلمانان وجود ندارد و رجوع به قرآن میتواند به همبستگی و ارتقای بیشتر اجتماعی این جامعه چندمذهبی یاری برساند. درواقع به تعبیر صدر قرآن مهمترین چیزی است که در زندگی مسلمانان وجود دارد و سبب جاودانگی اسلام است. ازاینرو بر اهتمام و توجه به قرآن و قرائت آن و تفکر در معانی آن و تفسیر قرآن تأکید شده است.
نقلهای بسیاری وجود دارد که امام موسیصدر در هر حادثه و واقعهای در میان مردم حضور داشت و در میان اهلسنت و شیعیان و… رفتوآمد میکرد و از نزدیک با آنها ارتباط داشت. آیا این رویه امام موسیصدر هم ناشی از نوع قرآنپژوهشی ایشان است یا این رویه بر برداشتهای قرآنی ایشان اثر داشته است یا ربط وثیقی بین این دو نمیتوان یافت؟
این موضوع بیتأثیر از فضای قرآنپژوهی ایشان نیست. ایشان بهدنبال بسط و گسترش سبک زندگی قرآنی است. صدر بهعنوان یک عالم و رهبر دینی از بالا به مردم نگاه نمیکرد. او منتظر نمیماند که مردم سراغش بروند بلکه به سبب رسالتی که برای خود قائل بود بهکرات به میان مردم میرفت و دردها و مشکلات آنان را میشنید و به نیازهای مادی و معنوی و پرسشهای آنان تا جایی که امکان داشت و میتوانست پاسخ میداد. در این میان البته شیعه و سنی یا مسیحی هم برایش فرقی نمیکرد؛ زیرا ایشان بهدنبال ارتقای انسان بود و دین باید بتواند به کاستن دردهای انسان معاصر کمک کند.
در نظر صدر سه هدف در مجموعه آیات قرآن مستتر است: یکی دعوت انسان به تدبر و تأمل در هستی و پدیدهها و شگفتیهای هستی؛ دوم هدف تربیتی و شناخت بیشتر خداوند و پیدایش آثار این شناخت در زندگی؛ و سوم اینکه هدف آیات قرار دادن راه و روش درست در برابر آدمی است که در پی علم و کشف حقایق است. صدر با ابتنای بر آیات قرآن در پی تحقق این سه هدف در سبک زندگی انسان لبنانی است. بنابراین در پی هر حادثهای در میان مردم حضور مییافت که بتواند به اهداف تربیتی و هدایتی موردنظر قرآن دست یابد. جز با حضور در میان مردم و ارتباط نزدیک و بیواسطه با آنان نمیتوان انسان را با سبک قرآنی و دینی تربیت و هدایت کرد.
افزونبر این صدر بر این نظر است که رهبر جامعه باید دردهای مردم و مشکلات مردم و رنجهای آنان را لمس کند. ایشان شخص پیامبر(ص) را مصداق چنین رهبری میداند که طبیعتا دیگر رهبران دینی و اجتماعی نیز باید به ایشان اقتدا کنند. ازاینرو توضیح میدهد که پیامبر رهبری بوده که به این واقعیتهای موجود در میان مردم آگاه بوده است.
امام موسیصدر به فهم انسان معاصر نسبت به قرآن ارزش قائل است. چرا؟ آیا این را به دلیل پیشرفتهای علمی و فکری بشر میداند یا اینکه دلیل دیگری دارد؟ به چه دلیل فهم انسان معاصر با همه مهجوریتی که برای قرآن پدید آورده نسبت به صدر اسلام ارزشمندتر است؟
در پاسخ به پرسش نخست بهطور مختصر در این زمینه اشاراتی داشتم. از اینرو فهم انسان بماهو انسان از قرآن مراد صدر نیست. بهعبارتی فهم کسانی که با دانشها و معارف اسلامی و منطق زبان عربی آشنا باشند قابلاعتناست و میتواند معتبر باشد. درواقع کسی که در پی فهم و تفسیر قرآن است باید بتواند محکم و متشابه قرآن را از همدیگر متمایز کند و متشابه را براساس محکم تفسیر کند.
مطلب دیگر اینکه قرآن در نگاه صدر کلام خداوند است نه کلام محمد. بنابراین ایشان به اعجاز قرآن و تمایز میان کلام خداوند و کلام بندگان اشاره میکند و اینکه کلام خداوند نامحدود است و در هر زمان میتواند معنادار باشد و برخلاف کلام بشر میتوان معنای جدیدی از آن فهم کرد. به تعبیر صدر این خود بهنوعی یکی از دلایل جاودانگی قرآن است. از اینرو هر مقدار هم که انسان و جوامع پیشرفت کند باز به قرآن نیازمند است و قرآن میتواند راهنمای انسان در همه زمانها و مکانها باشد. بنابراین هر مقدار که معرفت انسان افزون شود از قرآن چیز جدیدی میفهمد و درمییابد غیر از آنچه تاکنون دریافته است. از این باب هم فهم انسان معاصر که حامل قرنها معرفت بشری است میتواند متفاوت از فهم انسان ۱۴ قرن قبل باشد و به پیشرفت و ارتقای او کمک کند.
مطلب دیگر اینکه قرآن بهمثابه کلام خدا و دارای معانی و بطون فراوان، همانطور که مخاطب انسان ۱۴ قرن قبل است، انسان معاصر را هم مخاطب خود قرار میدهد و بنابراین فهم انسان معاصر میتواند یک فهم پیشرفتهتر از قرآن باشد. صدر خود به این مطلب اشاره کرده است و به روایت امیرالمومنین اشاره کرده است که فرمودند «قرآن ظاهر و باطنی دارد و باطن آن نیز باطنی دارد تا ۷۰ بطن» از این منظر هر مقدار که در قرآن تعمق شود عجایب و معارف آن پایان نمیپذیرد و انسان نمیتواند به همه اعماق آن برسد.
اگر بخواهم این مطلب را در چهارچوب مباحث فلسفه صدرایی هم توضیح دهم، باید گفت قرآن یک شیئی صامت نیست که هیچ حرکتی نداشته باشد بلکه قرآن به دلیل ویژگی کلام الهی، واجد حرکت است و رکود و سکون در آن راه ندارد و به تعبیر صدر در تعامل با هستی و با رجوع به قرآن میتوان فهم جدیدی از آیات به عمل آورد و سپس این فهم را در زندگی به کار بست و مجددا در پرتو تعامل با هستی و رجوع به قرآن میتوان فهمی تازه و نو به نو از قرآن به دست آورد. بنابراین انسان در فهم قرآن همواره میتواند فهم متفاوت و جدید و نو به نویی را دریافت کند.
امام موسیصدر در تفسیر خود، آیات منتخب را تفسیر کردهاند، آیا این امر دلیل خاصی داشته است؟ به نظرتان این آیات براساس چه مولفههایی انتخاب شدهاند؟ و از این آیات در پی القای چه بودهاند؟
چنانکه در پاسخ سوال پیشین گفته شد، انتخاب آیات منتخب برای پاسخ به معضلات و مشکلات و مسائل اجتماعی گزینش شده است و سیدموسی صدر بر آن بوده که به سبب این آیات بخشی از مشکلات اجتماعی، اخلاقی، معنوی، اقتصادی و مادی انسان را رفع کند و در پی آن موجبات رونق دینورزی و احیا و ارتقای دین در جامعه را فراهم آورد و به ارتقای انسان مدد برساند. همه آیات انتخابی بهمنظور حل مسالهای طرح شده است. در یک جمعبندی از مجموعه آیات انتخابی میتوان گفت صدر در پی بازتنظیم دینداری در گستره اجتماع بوده است.
برای توضیح بیشتر اگر بخواهم به طرح قرآنی امام موسی صدر برای اصلاح جامعه لبنانی اشاره داشته باشم باید تصریح کنم بحث صدر در تفسیر قرآن کاملا در حوزه اجتماعی طرح شده است و از این منظر رجوع به قرآن و تلاوت قرآن صرفا برای ثواب بردن در آخرت نیست بلکه ایشان در پی تغییرات عینی مادی و معنوی در جامعه به سبب آیات قرآن است. این اصلاح و تغییر و به تعبیر ایشان تحول و پیشرفت و تمدن جز با تعامل مثبت و سازنده با محیط و پیرامون انسان به وجود نمیآید و ایشان برای این تغییر برنامهریزی کرده است. تمامی اقدامات ایشان در لبنان نیز از این زاویه قابلبررسی و تحلیل است. از اینرو اصلاح جامعه در بخشهای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در برنامه امام صدر قرار گرفته است. بنابراین رویکرد ایشان اصلاح اجتماعی است که از یک بعد آن جز از طریق اخلاق و گسترش فضایل اخلاقی به دست نمیآید.
درواقع بررسی اجمالی مباحث تفسیری صدر نشان میدهد غالب مباحث ایشان در تفسیر قرآن بهنوعی اجتماعی و اخلاقی است یا در چهارچوب مباحث اخلاقی میگنجد که درصورت اصلاح آن، وضعیت جامعه نیز اصلاح میشود و تحول و پیشرفت و خلق تمدن نیز اتفاق میافتد. البته این نگاه و ایجاد تغییر در اخلاق و رفتار اجتماعی یکشبه هم رخ نمیدهد و به تدریج و با کار فرهنگی و علمی و اراده انسانی رخ میدهد.
درواقع در این طرح قرآنی امام موسی صدر در پی آن است که بهنوعی تعامل و ارتباطات مستحکم اجتماعی در جامعه شکل بگیرد و در جامعه جریان پیدا کند. برای این منظور در مواردی ایشان از مفاهیم متضاد استفاده میکند و بحثهای خود را پیش میبرد. برای مثال ظلم و عدالت، فقر و انفاق، کذب و صداقت، نفرت و محبت، ظاهرگرایی و ایمان واقعی، جهل و علم، اسراف و قناعت، جنگ و صلح، حرام و حلال، بیماری و سلامتی، غیب و شهود، ناامیدی و امیدواری، زندگی و مرگ، کفر و نفاق و ایمان، نور و ظلمت، هدایت و گمراهی و… تنها بخشی از مفاهیم متضاد است که برای تبیین طرح خود از آنها در تفسیر آیات قرآن بهره میبرد.
در هرحال هدف اصلی تربیت و هدایت انسان است و نتیجه آن نیز تحول و پیشرفت و خلق تمدن است که در قالب تعامل و ارتباطات و تعاملات میان انسانها حول مفاهیم متضاد شکل میگیرد. ایشان با بحث درباره هرکدام به دنبال آن است که جامعه و انسانها بتوانند بهگونهای با یکدیگر تعامل کنند که نتیجه آن تغییرات محسوس و ملموس اجتماعی باشد. ایجاد این اصلاح و تغییر، کاملا ارادی و اختیاری و انتخابی است. البته صدر از هیچ ابزاری برای اجبار و تحمیل برخوردار نیست و اساسا اجبار و تحمیل در این مسیر را هم نمیپذیرد و نتیجهبخش هم نمیداند. به تعبیر ایشان رسیدن به هدف شرافتمندانه با ابزار غیرشرافتمندانه ممکن نیست.
هدف امام موسیصدر از طرح مباحث اجتماعی، صرفا رعایت اخلاق در تعامل انسانها با هم بوده یا اینکه چون قرآن وارد حیطه جامعهسازی شده و بالمآل جامعهسازی به تمدنسازی میانجامد، میتوان پروژه امام صدر را تمدنسازی نیز نامید؟
بحث تمدن برای صدر بهصورت امر بسیار جدی مطرح بوده است. در این نگاه اگر نیازها و ضرورتهای اولیه انسان پاسخ داده شود، جامعه به سمت خلق و هستیبخشی یک تمدن پیش خواهد رفت. براساس مطالعاتی که در آثار صدر داشتم و بهطور خاص موضوع تمدن را در یک تحقیق مستقل پی گرفتهام صدر در جامعه لبنان در پی چنین امری بوده است. منتها صدر در این مسیر بر این نظر است که قرآن و تمسک به قرآن و بازگشت به قرآن و حضور قرآن در زندگی بهعنوان یک نقطه قابلاتکا میتواند تمدنی جدید را رقم زند. چنانکه در گذشته نیز تمدنها را رقم زده است.
در این زمینه ایشان تصریح کرده است که «قرآن کلام خدا است و به این سبب در همه اعصار حضور دارد و همه نسلها را راهنمایی و تمام قرنها را متحول میکند و جمله تمدنها را بنا مینهد و همه فرهنگها را تاسیس و هر مشکلی را حل میکند و بر هر بزرگ و کوچکی برای همیشه احاطه دارد.» (گام به گام با امام، ج ۱۰، ص ۱۴)
با این نگاه میتوان دریافت که نگاه صدر به قرآن فراتر از آن چیزی است که در دورههای مختلف از قرآن توقع و انتظار میرفته است. در فقره نقل شده از ایشان برخلاف آنچه دیگران در این زمینه مطرح میکنند میتوان عمق انتظار و توقع ایشان برای انسانسازی و جامعهسازی را مشاهده کرد. بنابراین قرآن صرفا برای قرائت و ثواب بردن نیست بلکه قرآن برای تحول و پیشرفت و تمدن است. از اینرو افزون بر تفسیر قرآن بهطور خاص و بهویژه در سحرهای ماه رمضان، ارجاع مکرر امام صدر به آیات قرآن در غالب گفتارهای وی به نحو بارزی مشهود است.
مطلب دیگر اینکه با توجه به هدف امام موسی صدر که خلق تمدنی جدید بوده است، افزون بر تامین نیازهای اولیه انسان، باید ارتباطات و تعاملات اجتماعی این انسان نیز اصلاح شود. از اینرو، تمسک و توجه صدر به آموزههای قرآن بهویژه در بخش مدنی و اجتماعی آن به خلق و هستیبخشی تمدن بیش از پیش کمک میکند. درواقع صدر در پی تغییر و دگرگونی باطنی انسانها برای تغییر و دگرگونی ظاهری آنان است. این بحث در پرسش پنجم هم بهطور مستوفی پاسخ داده شد.
امام صدر در کتاب حدیث سحرگاهان توجه به آفرینش انسان، انفاق، ظلمات و نور، معاد، مالکیت، غیبت، با رویکرد اخلاقی و موعظهای داشته و به نظر میرسد در پی تفسیر به معنای رایج هم نبوده است؟
همانطور که از مباحث گذشته هم روشن شد، هدف صدر، ارائه تفسیر بما هو تفسیر نبوده است و یک هدف معرفتی از یکسو و یک هدف کاربردی از سوی دیگر را دنبال کرده است که بتواند در انسان و جامعه تحولی را رقم بزند و انسان و جامعه در این مسیر به پیشرفت و تعالی نائل شوند. بنابراین تفسیر ایشان از این حیث با دیگر تفاسیر که تلاشی برای طرح و حل معضلات اجتماعی ندارند متفاوت است و از این رو خواندنی میشود. بررسیها نشان میدهد که صدر خود را درگیر مشکلات اجتماعی میکند و برای پاسخ و حل این معضلات به قرآن رجوع میکند. درنتیجه به سراغ آیات خاصی میرود تا به هدف قرآن که تربیت و هدایت است نائل شود.
به نظرم رویکرد امام صدر را میتوان رویکردی عقلی و اجتماعی بهشمار آورد که در ظرف مباحث اخلاقی به طرح معضلات اجتماعی اقدام میکند و در پی حل این معضلات است و از این حیث با مباحث تفسیری رایج متفاوت است. براساس نظر صدر روش تربیتی قرآن کریم مبتنیبر وحدت اندیشه و عشق بهطور توأمان است و قرآن صرفا آیات مربوط به عذاب یا جهاد و تکالیف نیست. این نگاه به معنای آن است که وحدت احساس و اندیشه و عشق است که انسان را به اعتدال میرساند. درواقع احساس، مکمل اندیشه است و انسان باید با هر دو به حیات خود تداوم بخشد و به زندگی خویش نظم ببخشد. اینکه نظم و اعتدال در انسان و جامعه و هستی براساس آیات قرآن مبتنیبر وحدت قوه عاطفه و قوه عاقله مورد توجه قرار گیرد به نظرم از نوآوریهای صدر در تفسیر قرآن است.
امام صدر بر نتایج این جهانی گناه و ثواب تاکید دارد، مثلا میگوید عدم توجه به انفاق به ظلم اجتماعی منجر میشود، آیا این نوع نگاه به قرآن فهمی سکولار به دست نمیدهد؟
یک مطلب بسیار مهم در نگاه و رویکرد امام صدر به دین نگاه اجتماعی ایشان به دین است. البته من اینجا نمیخواهم از تعبیر اسلام اجتماعی استفاده کنم اما براساس این نگاه، دین باید بتواند در حوزههای مختلف باری از روی دوش انسان بردارد و دین از این منظر صرفا فردی یا مربوط به آخرت نیست بلکه باید از مواهب دینورزی در همین دنیا برخوردار باشد. نگاه اجتماعی به دین ناظر به پیوندها و ارتباطات و تعاملات میان اعضای جامعه و طبیعتا ناظر بر اجتماع است. اصلا از دید صدر جامعه متشکل از دادوستدها و روابط میان شهروندان و بدهبستانهای میان آنان است که ایجاد میشود. بنابراین در این میان نقش دین و اخلاق هم اهمیت زیادی پیدا میکند. از این منظر اخلاق نیز بهطور خاص ناظر به پیوندهاست. ایشان در مباحث تفسیری خود بحث مهمی را در زمینه تعامل در اجتماع طرح میکند و بسیاری از آیات را که مباحث اخلاقی را طرح میکنند از منظر تعاملات اجتماعی مورد توجه قرار میدهد. برای مثال بحث غیبت، دروغ، عدم توجه به مسئولیت اجتماعی و حتی نفاق و کفر چون به زوال ارتباطات و گسسته شدن تعاملات اجتماعی و در نتیجه به فروپاشی جامعه منجر میشوند از سوی ایشان مورد توجه و تفسیر قرار گرفته و براساس آیات قرآن به آنها وزن میدهد و آنها را برجسته میسازد. شاید بتوان از مجموع این مباحث، نظریهای را با عنوان نظریه تعامل استخراج کرد.
بحث تعامل بهویژه در مباحث تفسیری امام موسی صدر بهطور بسیار برجستهای مطرح شده است. تعامل انسان با خویش و با انسانهای دیگر و با خدا و با هستی و با قرآن. چنان که گفته شد، جامعه از تعامل انسانها با یکدیگر به وجود آمده است و تداوم مییابد. درواقع تمامی هستی با یکدیگر در تعامل است و انسان نیز از این تعامل برکنار نیست. اگر این تعامل براساس قرآن صورت گیرد باعث تحول و پیشرفت و خلق تمدن میشود. اساسا تعامل الزاماتی را پیش میآورد که گفتوگو و احترام و اطمینان متقابل در صدر آن است. افزون بر اینکه بحث امنیت و آزادی نیز در اینجا وارد میشود و جزء الزامات اولیه یک تعامل سازنده و مثبت تلقی میشود. بنابراین بنیان مباحث صدر در تفسیر قرآن به نظرم برای آن است که چنین تعاملی را در جامعه جاری کند و در پی آن است که آموزههای قرآن آن را تدارک کرده و با عملش تثبیت میکند. درواقع امام صدر با ارائه بحثهای تفسیر قرآن در پی ساخت انسان و جامعه تراز اسلام است که یکی از نتایج آن رفع مشکلات و معضلات انسان و جامعه لبنانی و ایجاد جامعه صالح و دولت صالح و دیگری پیریزی تمدنی جدید در پرتو مفاهیم و آموزههای اصیل اسلامی است.
چنین نگاهی موجب شده است که مباحث تفسیر قرآن صدر نیز از آن اشراب و متأثر شود. چنان که پیش از این هم آیات قرآن برای زندگی انسان نازل شده است و باید بتواند در زندگی انسان نیز تاثیرگذار باشد. در نتیجه آیات قرآن و سیره پیامبر و ائمه نیز با این نگاه مورد بررسی و تحلیل و بهرهبرداری قرار میگیرد. چهبسا در مواردی که آیات این دنیایی مورد توجه قرار نگرفتهاند. آیات به نحو نادرستی مورد تفسیر واقع شدهاند. برای مثال آیات انفاق که در عموم تفاسیر بهعنوان ثواب در آخرت مورد توجه بودهاند اما صدر افزون بر پذیرش این مطلب بر این نکته صحه میگذارد که مواهب انفاق در موارد مختلف در همین دنیا نصیب انسان و جامعه میشود و دلیلی ندارد که صرفا امری آخرتی تلقی شود. درواقع وجود انفاق در جامعه در معنای وسیع انفاق میتواند به ایجاد پیوندهای اجتماعی مساعدت و همبستگی اجتماعی را تقویت کند. چنین نگاهی اساسا نمیتواند نگاهی سکولار باشد. بهویژه اینکه صدر در مباحث خود هم نظام فرقهگرایی و هم سکولاریسم موجود در جامعه لبنان را نقد و نفی کرده است و به راه سومی میاندیشد که در آن دین حضور جدی و موثری دارد. تفسیر ایشان نیز اجتماعی است. برای همین بر این نظر است که در ترک انفاق به نوعی ستم اجتماعی اتفاق میافتد و ترک انفاق باعث هلاکت همه میشود. درواقع با انفاق همزمان دو کار انجام میشود: «یکی اینکه انفاق باعث نجات از هلاکت اجتماعی میشود و دیگری اینکه انفاق موجب نجات از ستم اجتماعی میشود.» این تفسیر آیه ۱۹۵ سوره بقره است که میفرماید: «و أنفقوا فی سبیلالله ولاتلقوا بأیدیکم الی التهلکه.» در تفسیر این آیه و آیات مشابه دیگر مباحث مهمی را صدر طرح کرده است که در اینجا مجالی برای پرداختن به آن نیست و خواننده را به مجموعه مباحث تفسیر قرآن امام موسی صدر در جلد دهم از مجموعه گامبهگام با امام ارجاع میدهم.
تفسیر قرآنی امام موسی صدر و توجه به آن امروز چه نیازی از جامعه ما را مرتفع میکند؟
گذشته از ارزش علمی و فکری مباحث صدر بهعنوان یک اندیشمند و فعال اجتماعی و رهبر دینی، به نظرم مباحث امام موسی صدر باعث آشتی و استحکام ارتباط نسل جوان با دین و آموزههای دینی و مباحث قرآنی است. بهویژه اینکه ایشان در مباحث خود بر نقش اراده و اختیار انسانی تاکید بسیاری دارد و مسیر تغییر و تحول جامعه را از مسیر اراده انسان و تغییر باطنی او میشمارد و پرسشگری در مباحث ایشان بهشدت جاری است. خود نگاه انتقادی ایشان به برخی از رفتارها و آموزهها که به دینی بودن منتسب شده است و پیراستن آموزههای دینی از این پیرایهها به نظرم بسیار مهم است. یک نمونه از این مباحث را در تفسیر ایشان از شب قدر میبینیم. در نظر ایشان انسان خود سعادت خود را رقم میزند؛ چه سعادت فردی و چه سعادت اجتماعی یا شقاوت فردی و شقاوت اجتماعی. از این رو به دنبال ارائه تفسیر معقولی از شب قدر است. بنابراین تاکید میکند که ما براساس مجموعه اعمالمان زندگی میکنیم و ممکن است براساس آن سعادتمند یا بدبخت باشد که طی سالها اتفاق افتاده است و به تعبیر ایشان اینگونه نیست که انسان در دورهای بدبخت باشد و ناگهان سعادتمند باشد یا اینکه در دورهای خوشبخت باشد و ناگهان بدبخت شود. یک مسأله دور از ذهن است. با این نگاه نقش اراده انسان در زندگی برجسته میشود و به نظر ایشان در شب قدر احکام الهی مشخص و دعا مستجاب میشود. افزون بر اینکه ایشان در پی آن بود که همبستگی اجتماعی با احسان به یکدیگر و نیز شرایط زیست مومنانه در جامعه افزایش یابد. این موارد میتواند برای هر فردی جذاب باشد و فهم او را از دین و دینورزی بهویژه در خدمت به دیگران تصحیح کند. صدر در مباحث خویش بر این نکته تاکید میکند که خدمت به دیگران نیز عبادت است. بنابراین از این مساله برای همبستگی و رفع نیازهای جامعه بهره میبرد. افزون بر اینکه دیدگاه صدر که در آثار ایشان طرح شده است ایشان با نگاه عقلی به دین میپردازد و رویکرد عقلی برای فهم دین برای ایشان از جایگاه والایی برخوردار است که این خود میتواند جالب و جذاب باشد. علاوهبر اینکه صدر در مسیر بسط و گسترش و تعمیق دینداری در جامعه به نوعی با گشودگی و گفتوگو و همراهی با دیگر ادیان و مذاهب همراه است و نگاه و رویکرد ایشان مسیر زیست مسالمتآمیز ادیان و مذاهب و گفتوگو میان آنان را هموار میکند. این مطلب از نیازهای اساسی جوامع اسلامی است که بتوانند با رویکردهای مختلف با همافزایی و گشودگی به سمت تحول و پیشرفت و خلق تمدن جدید حرکت کنند. آنچه که متاسفانه به ضدخود تبدیل شده است و تفاوتهای میان آنان باعث اختلاف و درگیری و منازعات خونین شده و راه و مسیر تحول و پیشرفت را دشوار کرده است. اینها و موارد بسیار دیگری خوانش و توجه به آثار امام موسی صدر را برایمان پراهمیت میسازد.