مطلبی که در ادامه میخوانید، گزیدهای از سخنان سید جعفر فضل الله، فرزند آیت الله سید محمد حسین فضل الله است که در جمع خانواده امام موسی صدر در لبنان بیان شده است.*
هنگامی که خبر درگذشت خانم پروین خلیلی، ام صدری گرامی (رحمت الله علیها) را شنیدم به ذهنم رسید مرگ میتواند تصویر دیگری از این زن را در مقابل چشمان ما قرار دهد. چون انسان معمولا وقتی خبر درگذشت افراد را میشنود برخی ویژگیهایشان در ذهنش پررنگ میشود.
شاید یکی از مهمترین این ویژگیها صبر ام صدری بود، بهویژه صبر در مسائلی که غیبت یا ربودن امام (اعاده الله) به وجود آورد. خدا ان شاءالله ایشان را سالم برگرداند. خب، این اصلا آسان نبود. اما من فکر میکنم اینکه ما ایشان را فقط با ویژگی صبر به یاد بیاوریم کم است. بالاخره صبر جزء ذات زندگی است. انسان مؤمن متدین نمیتواند صبر نداشته باشد. به قول حدیث، صبر بر طاعت و صبر بر معصیت و صبر بر بلا. اینها از زندگی ایمانی جداییپذیر نیست. یا آن حدیث که میگوید صبر برای ایمان همچون سر است برای بدن و ایمان بدون صبر همانقدر بیفایده است که بدن بدون سر. به همین علت میگویم آنچه درباره ام صدری به ذهن انسان متبادر میشود عمیقتر از اینهاست.
به نظرم مرگ برای او ماموریت دیگری در خدمت زندگی بود. مرگ در لحظهای خاص به ما نشان میدهد که جایگاه وجودی کسی که از این زندگی رخت بر میبندد کجاست. بسیاری افراد در زندگیشان در سایه قرار دارند، زیر نگاهها نیستند… ام صدری در گذشته در کنار امام (اعاده الله) زیر نگاهها بود اما ربوده شدن امام موجب شد او نیز طبیعتا این جنبه زندگی را از دست بدهد و این آسان نیست. وی در یک جایگاه رفیع تأثیرگذار تغییرآفرین بوده و آرزوهایش متناسب با این اشتیاق برای تغییر زندگی به سوی حالتی بهتر و متفاوت با وضعیت اکنون بوده است.
رفتارهای امام بیش از آنکه بهخودیخود بحثبرانگیز باشد، موجب میشد انسان در مقابل چیزی قرار بگیرد که بهیکباره نمیتوانست آن را بفهمد. زمان نیاز بود تا انسان بفهمد چه روند تغییری آن روز در جریان بوده است. این زن در چنان جایگاهی همپای این روند تغییر و این نوع رهبری بود اما ناگهان آن ماه، ربوده میشود و این زن در سایه قرار میگیرد. اما مرگ، وی را ناگهان دوباره به نور باز میگرداند. آن هم نهتنها به عنوان زن صبوری که تنها بر ربوده شدن شوهرش صبر کرده بلکه میبینیم ناگهان مردم دربارهی چیزهایی صحبت میکنند که در مه قرار داشته است.
این یکی از وظیفههای مرگ است که به نعمتی برای انسان درگذشته تبدیل میشود و خداوند جایگاه او را در زندگی مردم روشن میسازد. این فرهنگی که ایشان در کنار ادب فراوان و روحیه ایمانی و صبر و جنبههای شخصیتی دیگر از آن برخوردار بود. این استقلال در پیگیری چالشهای زندگی بهگونهای که به هیچ کس نیازمند نباشد… «چون بخواهی با کسی برابر شوی از او بینیازی بجوی و چون خواهی سرور کسی شوی به او نیکی کن و چون خواهی اسیر کسی شوی با او بستیز» این همان ویژگیهایی است که این بانو پس از ربوده شدن امام به آنها ممارست ورزید و به وسیله آن چیزی را ساخت که میتوانست تأثیری مثبت داشته باشد و آن همین خانواده گرامی است که این خود بحث دیگری است.
ربوده شدن امام صدر موجب شد مردم بدانند ما با زنی بهتماممعنا رهبر طرف هستیم. انسانی قدرتمند در پیکر و شخصیت یک زن. انسانی که از سویی زنی قدرتمند صبور و از سوی دیگر همآوردطلب بود و میکوشید همزمان مادر و پدر باشد و از هیچ کاری برای تربیت رهبرانی برای زندگی اجتماعی فروگذار نکند. فکر نمیکنم تربیت چنین خانوادهای با چنین افرادی نشاندهنده چیزی غیر از آن باشد که این زن شایسته همراهی با شخصیت آن رهبر استثنایی تاریخ یعنی امام صدر بوده است.
به نظر من امروز ما فقط با بانویی مواجه نیستیم که بر ربوده شدن همسرش و ستون خانه و… صبر کرده، بلکه ما با زنی با روحیه رهبری در کنار این شخصیت استثنایی طرف هستیم که وقتی وی ناگهان ربوده میشود، همه این نیروها در قالب شخصیت رهبری در این سطح بروز میکند و این خانواده میتواند منسجم و منتظر و فعال باقی بماند و هر یک در مسیری که خود آغاز کردهاند، حرکت کنند.
* برگردان این سخنان به فارسی بر عهده سید حسین مرکبی بوده است.