یادداشتی از إنشاد مرتضی، مدیر بخش ایتام مدرسه رحاب الزهرا از موسسات امام صدر در لبنان
بانو پروین خلیلی، بعد از هزاران شب انتظار در سکوت پر کشید.
انتظاری بیشتر از پانزده هزار شب؛ هر شبی با حکایتی آمیخته از شوق و اشکِهای فراق، که جسمش را چون روح دردمندش از پای درآورد.
همگان صبورش خواندند و او بیگمان بردبار بود.
از نزدیک ندیده بودمش اما در دیدگان خانواده و در میان کلمات دخترش او را حس میکردم و میشناختم.
خطوط دستانش در تصاویر روایتگر سختیهای زندگی بود.
در دعایم او را یاد میکردم و از پروردگارم برای قلبش التیام میخواستم.
او پرکشیدن در ماه صفر، گاه عروج پیامبر را برگزید تا در خانه محبوب بر خوان اجر بیحساب صابرین بنشیند.
خوشا به حالت ای ستاره درخشان آسمان و رحمت و مغفرت گوارایت باد.
متن اصلی این یادداشت به زبان عربی:
رحلت بصمت بعد آلاف اللیالی من الانتظار،
نعم انتظرت ما یزید عن خمسه عشر ألف لیله، فی کل لیله حکایه شوق امتزجت مع دموع الفراق وأنهکت ذلک الجسد فدخل فی تسویه مع الذات المتألمه..
الکل نعتها بالصابره، وحقا هی کذلک..
أنا لم ألتق بها شخصیا، ولکنی رأیتها فی عیون عائلتها، وفی حدیث ابنتها فأحسست انی أعرفها عن قرب..
رأیت خطوط یدیها تحکی قساوه الحیاه،
ذکرتها فی دعائی، وسألت ربی أن یبرد علی قلبها
واختارت هی الرحیل فی شهر ارتحال الرسول( ص) لتکون بجوار الرحمن لیوفیها أجر الصابرین بغیر حساب
طوبی لک أیها النجم فی السماء ولروحک الرحمه والفاتحه.
إنشاد مرتضی. مدیره مبره رحاب الزهراء علیها السلام- مؤسسات الامام الصدر_ صور