عدالت بهمثابه نفی تبعیض در اندیشه امام موسی صدر
سخنران: دکتر محمدمهدی مجاهدی
نکتهای که در آغاز بر آن تأکید میکنم این است که وقتی ما از عدالت بهمثابۀ نفی تبعیض در اندیشه و عمل امام موسی صدر صحبت میکنیم، نباید این پیشفرض مفروض شود که گویی ایشان نظریهپردازی سیاسی بود و به طور مشخص دربارۀ این مفهوم نظریهپردازی کرد. امام موسی صدر درواقع رهبری مؤسس بود. در ابتدا باید بدانیم در منظومۀ پرسشهای پایهای نظریۀ سیاسی، عدالت کجاست و آن وقت عدالت بهمثابۀ نفی تبعیض چه مختصاتی دارد.
سه گروه پرسش مجموعۀ پرسشهای پایهای نظریههای سیاسی را دربرمیگیرند.گروه پرسش اول دربارۀ خیرات عمومی است. این پرسش که خیرات سیاسی اجتماعی شامل چه مواردی هستند؟ چه کسانی آن را تعیین میکنند؟ مسیر تعیین این خیرات چیست؟ این خیرات چگونه نسبت به همدیگر الویتبندی میشوند؟ آیا این خیرات همگی در یک نظام سیاسی اجتماعی قابل جمع است یا اینکه لاجرم باید دست به گزینش زد و برخی از آنها را برگزید.
پرسشهای گروه دوم ناظر بر تخصیص منابع برای تأمین خیرات عمومی است. خیرات سیاسی و اجتماعی از خیرات محدود هستند. به این معنا که شما هر میزان از این خیرات را که به کسی بدهید به همان میزان از همان خیر از دیگران امساک کردهاید. قدرت نیز جزء خیرات محدود است. خیراتی مانند علم جزء خیرات نامحدود است؛ یعنی هر چه بر علم فردی افزوده شود، از علم دیگران کاسته نمیشود.
در اینجا تخصیص منابع در واقع نه تنها در مورد منابع اولیۀ سیاسی و اجتماعی است، بلکه در مورد روندها نیز هست. یعنی روندها و روالهای زندگی سیاسی و اجتماعی ما باید چگونه تنظیم بشود که آن منابع و فرصتهای اولیه برای استفاده به نحوی عادلانهتر، منصفانهتر یا بر مبنای توافق جامعه بهتر توزیع شود. چرخۀ زندگی سیاسی و اجتماعی ما منافعی تولید میکنند.
پرسش نهایی این است که منافع این چرخه و ارزش افزودۀ آن چگونه بین آحاد و اعضای جامعه توزیع و بازتوزیع شود. در یک تقسیمبندی کلان و از زاویهای خاص عدالت را به دو قسم تقسیم میکنیم. عدالت تصحیحی (corrective)؛ زندگی اجتماعی از گذشته تا حال در جریان بوده و هست و انواع و اقسام نابرابریها را ایجاد کرده است؛ در ثروت و قدرت، بین زنان و مردان، بین بردگان و افراد آزاد، بین مهاجران و ساکنان یک سرزمین و بین باورمندان به یک دین و باورمندان به ادیان دیگر.
زمانی که ما وارد این عرصه میشویم دو رویکرد خواهیم داشت. نوع اول این است که تمام نابرابریهایی که تا این لحظه به وجود آمده را مفروض میگیریم، و پس از آن عادلانه رفتار میکنیم و عدالت توزیعی (Distributive ) نوع دوم آن است که نابرابریهای گذشته را به نحوی تصحیح کنیم؛ یعنی عدالت تصحیحی با نظر به بیعدالتیهای گذشته. عدالت توزیعی در کنار عدالت تصحیحی است و نظر به آینده دارد. بنابراین، عدالت تصحیحی به یک معنا تصحیح روال گذشته است و عدالت توزیعی به عدالت در زمان آینده میاندیشد. یکی گذشتهنگر است و دیگری آیندهنگر.
نفی تبعیض چیزی غیر از این نیست. یعنی آرمان برابری، راهنمای ایدۀ عدالت بهمثابۀ نفی تبعیض است. و نفی تبعیض متکی بر مفهوم برابری است و این مفهوم برابری چه در عدالت به معنای عدالت تصحیحی گذشتهنگر چه در عدالت به معنای عدالت توزیعی آیندهنگر نقش محوری و کانونی دارد.قانون اساسی لبنان و توزیع قدرت و طبقهبندی طائفی در لبنان از سال ۱۹۳۳ به بعد بر مبنای قدرت استعماری فرانسه شکل گرفته است که از ایدۀ دموکراسی اجماعی نشات میگیرد. در این شکلبندی فرانسوی از جامعۀ لبنان طایفۀ مسیحی به عنوان اکثریت ۵۰ درصدی، طایفۀ سنی به عنوان اقلیت ۳۰ درصدی و طایفه شیعه به عنوان اقلیت ۲۰ درصدی معرفی میشود.
این در حالی است که دادههای دموکراتیک و مردمشناختی و جمعیت شناختی حاکی از این است که این نسبت در همان زمان نیز کاملاً معکوس بوده است. این اقلیت و اکثریت کردن جامعه منجر به توزیع نابرابرانه حقوق و قدرت و توزیع نامناسب مناصب سیاسی و اجتماعی میشد. برای دهههای متوالی جامعۀ شیعی به جامعهای کاملاً فرودست تبدیل میشود به نحوی که محرومان روز به روز محرومتر میشوند و آن وقت مشکلات اجتماعی و سیاسی یکی پس از دیگری سر برمیآورد.
درگیریهای داخلی و مداخلات خارجی و حضور اسرائیل نیز به معادله ابعاد جدیدی میدهد. در چنین موقعیتی امام صدر با ایدۀ نفی تبعیض حرکتالمحرومین را بنیان نهاد. ایشان در سخنرانیهای خود دو خودآگاهی را همزمان برجسته میکند:
- ما شیعه هستیم و وقتی از محرومیت صحبت میکنیم در درجۀ اول در مورد محرومیت شیعهها صحبت میکنیم. ولی فراموش نکنید این جنبش جنبشی طایفی، قومی، قبیلهای، مذهبی نیست. حساسیت ما به نابرابری و بیعدالتی صرفاً متوجه نابرابریهایی نیست که گریبان جامعۀ شیعه را گرفته. ما به نابرابری، به محرومیت حاصل از نابرابری حساس هستیم. چه محرومان شیعی، چه سنی و چه مسیحی.
- دوم ایشان دائماً تذکر میدهد که به حکم شیعه بودن و مسلمان بودن، ما به محرومیت حساس هستیم، نه نسبت به محرومیت شیعیان.
وقتی که خبرنگاری با ایشان دربارۀ سکولاریسم صحبت میکند و میگوید شما مذهبی هستید ولی بیاید سکولار هم باشید، ایشان میگوید سکولاریسم ملازمات خودش را دارد و بلافاصله اضافه میکند اگر مراد شما از سکولاریسم این است که بر اساس دیانت نباید تبعیض بین افراد جامعه قائل شد، بله، ایدۀ سکولاریسم ایدۀ بدی نیست، ولی سکولاریسم فراتر از این است.
به این ترتیب، ایشان بین دو مفهوم از سکولاریسم تمایز قائل میشود. از نظر ایشان فهمی از سکولاریسم که براساس امکانات، فرصتها، حقوق و امتیازات به آحاد جامعه بدون تبعیض و فارغ از گرایشهای دینی آنان تعلق میگیرد، اشکالی ندارد. ایشان میافزایند سکولاریسم به نفی دیانت اشاره میکند و برای همین ما پرهیز میکنیم از اینکه خودمان را سکولار بدانیم. ایشان صریحاً میگویند حکومتی قابل قبول است که در توزیع حقوق و امکانات و فرصتها بیطرف باشد.
ظرفیت پراکندۀ وسیعی دربارۀ نفی تبعیض در آراء و آثار ایشان است. وقتی از ایشان دربارۀ آزادی و حکومت مشروع میپرسند به نفی تبعیض ارجاع میدهند و زمانی که از ایشان میپرسند که چرا این حرکت را شروع کردید؟ میگوید ما مهمترین مشکلمان تبعیض است. آن تجربۀ اصیل که تجربۀ سیاسی اجتماعی و معنوی است دائماً با زبان نفی تبعیض با ما سخن میگوید. یعنی هر بار که میخواهد خودش را خودآگاهانه عرضه بکند در قالب سخن، کلمه، سراغ ایدۀ برابری یا نابرابری میرود، سراغ ایدۀ نفی تبعیض یا تبعیض میرود.
اگر شما میخواهید اقلیتها، راندهشدگان و فرودستان را به رسمیت بشناسید، نباید از موضع فرادستی چیزی مقابل آنها بگذارید که آنان راضی شوند، بلکه آنها باید در ساخت قدرت حضور تضمینشدهای داشته باشند. چنانکه امام موسی صدر کاری کردند تا شیعیان حضور تضمینشدهای در ساختار قدرت در لبنان و در مناصب میانی پیدا کردند. چرخۀ عدالت کامل با به رسمیت شناختن دیگری در ساخت قدرت تؤام با توزیع و بازتوزیع عادلانۀ امکانات کامل میشود؛ یعنی بدون تبعیض، توزیع و بازتوزیع بدون تبعیض امکانات.
جالب است که ایشان میگوید شما اگر اسم این را سکولاریسم میگذارید من هم هستم. و این هوشمندی فوقالعاده درخشانی است برای پل زدن روی تفاوتها که درست است که در جایگاه رهبر و نقیب شیعیان لبنان حرف میزنم، ولی با زبان شما هم میتوانم صحبت کنم. با گفتار شما هم که گفتاری مستقل از دیانت است که شما نام آن را سکولاریسم میگذارید.
ظرفیت این گفتار همان چیزی است که درهای گفتوگوی بین فرهنگی را نیز باز میکند و درست است که این گفتار خاستگاه و لهجۀ شیعی دارد، ولی میتواند به زبانهای بیگانه هم صحبت کند و این تمام تمایز این اندیشه و وجه شاخص آن است.