حمید قزوینی، نویسنده و پژوهشگر تاریخ شفاهی
بیش از چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد و هنوز موضوعات مختلفی از چگونگی وقوع این پدیده بزرگ سیاسی و اجتماعی هست که چندان مورد توجه قرار نگرفته است.
یکی از موضوعات کمتر دیده شده در پژوهشهای مرتبط با انقلاب اسلامی، روند مبارزات و مخالفتهای سیاسی در خارج از ایران است.
این مخالفتها طیف وسیعی از گروههای دانشجویی تا نیروهای مبارز فراری یا چهرههای سیاسی، علمی، فرهنگی و اجتماعی مقیم دیگر کشورها را در بر میگیرد که هر کدام گرایشها و زمینههای خاص خود را داشتهاند.
امام موسی صدر از جمله این افراد است که هنوز درباره نحوه تعامل او با نیروهای انقلابی و رابطهاش با رژیم شاه، پژوهشی قابل اعتنا انجام نشده است. هر از گاه، کسانی به طرح مطالبی میپردازند که بیشتر نوعی تحلیل شخصی از چند دوره ناهمسان تاریخی است.
برای روشن شدن موضوع یادآوری یکی از رویدادهای مهم آن سالها و مرتبط با ایشان خالی از فایده نیست.
براساس اسناد موجود، پس از اقدامات جانبدارانه امام موسی صدر درباره نیروهای انقلابی و عدم همراهی او با سیاستهای رژیم شاه در لبنان و بالا گرفتن اختلافات، سفارت ایران در بیروت در هماهنگی با تهران، از تمدید پاسپورت ایرانی ایشان اجتناب کرده و لغو تابعیت ایرانی امام موسی صدر را اعلام کرد. این کار از کمسابقهترین اقدامات رژیم شاه علیه مخالفان است، بهویژه درباره کسی که از موقعیت سیاسی و اجتماعی مهمی برخوردار بود و این رفتار میتوانست به موقعیت شاه نزد مردم لبنان آسیب بزند.
پرسش اصلی این است که امام موسی صدر از نظر دستگاه دیپلماسی و ساواک شاه، مرتکب چه خطایی شده بود که آنها را به چنین واکنشی واداشت؟ اساساً رژیم شاه در لبنان و خاورمیانه عربی چه سیاستی را دنبال میکرد که امام موسی صدر با آن همراهی نداشت؟ آیا حمایت از مبارزان فراری یا برگزاری بزرگداشت دکتر شریعتی و مواردی از این دست در چنین تصمیمی تأثیر داشت؟
قرائن مختلف حاکی از آن است که منصور قدر سفیر وقت ایران در لبنان که از مقامات ارشد ساواک هم بود، از مدتها قبل با افزایش فشارها به امام موسی صدر کوشش میکرد رهبر شیعیان لبنان را وادار به تمکین از سیاستها و راهبردهای ایران کند و چون در دستیابی به این هدف ناکام ماند، در صدد برآمد ضربهای کاری به او وارد کند.
به همین علت با اطلاع از پیشینه خانوادگی امام و روابط عمیق او با مردم و علما و نخبگان ایران و همچنین به تصور اینکه امام صدر تنها تابعیت ایران را دارد، در هماهنگی با هیئت حاکمه ایران به فکر لغو تابعیت ایرانی امام صدر افتادند تا از این طریق او را بیش از پیش تحت فشار قرار دهند.
مطابق آنچه که برخی جراید لبنان و از جمله هفتهنامه الحوادث در تاریخ ۱۹۷۷/۹/۱۶ ، ۱۳۵۶/۶/۲۵ منتشر کردند، حکومت ایران تابعیت امام صدر را چند روز پیش از آن لغو کرده بود.
در پی انتشار این خبر، روابط عمومی مجلس اعلای شیعیان لبنان بعد از گذشت ده روز و اطمینان از صحت آن در تاریخ ۱۹۷۷/۹/۲۶ با بی فایده دانستن این تصمیم اعلام کرد رئیسجمهور اسبق لبنان، فؤاد شهاب، دوازده سال پیش برای قدردانی از خدمات امام صدر به ایشان تابعیت لبنانی داده است؛ ولی امام صدر از تابعیت ایرانی خود صرفنظر نمیکند و به هیچکس حق نمیدهد این تابعیت را لغو کند.
در قسمتی از این بیانیه آمده است: «امام صدر معتقد است هیچکس حق ندارد تابعیت ایرانی او را لغو کند و تنشزایی برخی مسئولان در این زمینه شگفتآور است.»
جالب اینکه وزارت خارجه ایران در تحلیل این بیانیه، در تاریخ ۱۳۵۶/۷/۲۶ امام موسی صدر را متهم به اقدامات خائنانه کرد و بدون ارائه مصادیقی روشن، مدعی شد مسیحیان و شیعیان و مقامات دولتى یک صدا اعمال او را تقبیح کردهاند، در حالی که در زمان اجرای این تصمیم، امام صدر از ارتباط و دوستی پایدار با بزرگان و پیروان مذاهب مختلف برخوردار بود.
مرحوم صادق طباطبایی که همان روزها سفری به لبنان داشته است، با اشاره به اقدامات تخریبی سفارت ایران، خاطرهای را به یاد میآورد که مربوط به گفتوگوی تلفنی سفیر شاه و امام موسی صدر در پی این تصمیم و درخواست سفیر برای بازگرداندن پاسپورت ایرانی است.
او درباره این تماس تلفنی میگوید: «ارتباط تلفنی برقرار شد، آقای صدر خطاب به سفیر ایران گفتند، این پیغام از طرف اعلیحضرت است یا تصمیم شخص شماست؟ اگر تصمیم شما است که گستاخانه چنین تصمیمی گرفتهای. باید نردبان بگذاری و روی سبیلهایم نقاره بزنی!! اما اگر دستوری از طرف اعلیحضرت است، این یک امر دیگری است و من حرف دارم و آن هم اینکه چون این گذرنامه مزیّن به تاج اعلیحضرت است، اگر قرار باشد به درخواست ایشان گذرنامه ایرانیام را پس بدهم، اینگونه که پس نمیدهم. اجتماعی میکنیم، جشنی میگیریم، شیرینی میآوریم، سیگاری میکشیم، قلیانی میکشیم، مردم را جمع میکنیم، آتشی روشن میکنیم و گذرنامه را در آتش میسوزانیم. البته من هم ایرانی هستم و هم به ایرانی بودن افتخار میکنم.
عکسالعمل منصور قدر فقط سکوت بود. این برخورد آقای صدر با سفیر ایران در حالی بود که عدهای افراد مغرض تبلیغ میکردند که امام موسی صدر مأمور دولت ایران است و با ساواک و رژیم شاه همکاری میکند. البته رابطه آقای صدر با رژیم شاه و سفارت ایران در لبنان بسیار حساب شده بود. در عین حال مبارزین خارج کشور از این نوع رابطه بهرهمند و برخوردار میشدند. آقای صدر از نیروهای مسلمان خارج از کشور حمایت میکرد و این بر هیچکس پوشیده نیست.» (خاطرات دکتر صادق طباطبایی، ج ۲ ص ۲۱۲)
شهید چمران هم که آن روزها در لبنان و کنار امام موسی صدر بود، در یکی از نامههای خود زوایای دیگری از این ماجرا و تلاشهای سفیر وقت ایران را تشریح میکند. او معتقد است ارتباط امام با مبارزان فلسطینی و برخی نیروهای مبارز ایرانی مخالف شاه در این اقدام تأثیرگذار بوده است.
وی مینویسد: «سفیر ایران در لبنان خود عضو سازمان امنیت است:… [او] وقتی آتاشه(وابسته) نظامی در اردن بود، فدائیان(مبارزان فلسطینی) قتل عام شدهاند و او هم دستش به خون فدائیان آلوده است و فدائیان به شدت از او نفرت دارند. نزدیکی امام موسی صدر با فدائیان، سفیر سازمانی را نیز ناراحت کرد و سبب شد روزنامههای ایران حملات سنگینی را ضد امام موسی صدر شروع کنند. حملاتی که فقط در شأن خودشان بود. امام موسی جوابی را برای توضیح داد، ولی جواب او را تحریف کردند و چه حرفهای مزخرف از آن درآوردند! و امام موسی عصبانی شد و در یک مصاحبه مطبوعاتی با المحرر، روزنامۀ مهم لبنان، سخت به شاه و رژیم او تاخت و حملات مهمی کرد و شاه را در ردیف اسرائیل گذاشت، از زندانها و مبارزات روحانیت و غیره اسم برد.
این جواب سخت صدر، سبب شد که شاه و سفیر الاغش بیشتر به دست و پا بیفتند و در داخل لبنان شروع به اخلال کنند. در داخل لبنان سفیر با اسعد خبیث (رئیس اسبق پارلمان لبنان و نزدیک به شاه) و مخالفان امام موسی رابطه دارد و به آنها کمک میکند. شاه برای شمعون( رئیس جمهور اسبق لبنان و دوست صمیمی شاه) و دست راستیها که پنجاه مسلح ملیشیا دارند، اسلحه میفرستد و به هر وسیله ممکن ضد امام موسی صدر توطئه میکند، روحانیها را میخرد، تحلیل میکند و چه چیزهای نگفتنی!
ماه پیش نیز یکی از دوستان ما را به نام احمد نفری که شیخ مبارزی از طرفداران سرسخت [امام] خمینی و مخالف شاه است، به اتهام پرتاب نارنجک به ماشین سفیر ایران گرفتهاند و میل دارند او را به ایران بفرستند. البته یک لیست دوازده نفری از طرف سفارت ایران تهیه شده است که خواستار اخراج آنهاست، که حقیر یکی از آنهاست. ضد احمد نفری هیچ مدرکی در دست نیست و همه میدانند ولی به ضرب پول و فشار سیاسی هنوز هم او را نگه داشتهاند.
وقتی نارنجک به سمت سفیر پرتاب میشود، سفیر از ماشین خارج نمیشود و حتی به شوفر هم میگوید از ماشین خارج نشود. به ماشین صدمهای نمیرسد (فقط لاستیک پنچر میشود) و نارنجک حملهای بود که فقط صدا میکند (یا اصلاً همش کشک است.) وقتی پلیس میرسد و میپرسد چه کسی زده است؟ سفیر میگوید: مهم نیست چه کسی نارنجک پرتاب کرده، فقط موسی صدر، پشت پرده مسئول این کار است. به عبارت دیگر این هم یک بازیچه سیاسی برای فشار بر طرفداران آقای صدر و اتلاف انرژی ما و ترس و وحشت برای مبارزان ایرانی در داخل لبنان است.» ( لبنان به روایت امام موسی صدر و شهید دکتر مصطفی چمران)
محمد امین نفری با نام مستعار احمد نفری از مبارزان ایرانی بود که سالها در عراق و سوریه و لبنان اقامت داشت و از نزدیک با امام موسی صدر و شهید چمران همکاری داشت و در تکثیر جزوات و اعلامیههای سیاسی و ارسال آنها به ایران فعالیت میکرد. نفری پس از بازگشت به ایران دستگیر و تحت شکنجههای شدید قرار گرفت. او در این زمینه میگوید در زمان بازجوییها یکی از اتهامات اصلی او همکاری با امام موسی صدر در لبنان بود. (برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به بخش تاریخ شفاهی موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر)
آنچه در این یادداشت مرور شد، صرف نظر از اینکه به کدام شخصیت معاصر میپردازد، گوشههایی از ابعاد یک رویداد تاریخی است که پیوند عمیقی با سیر حوادث سیاسی مرتبط با انقلاب اسلامی در خارج از ایران دارد و نیازمند مطالعه و پژوهش جدی است.
ای کاش دهها سازمان و موسسه پژوهشی و انتشاراتی مرتبط با تاریخ انقلاب اسلامی، کمی از فعالیتهای تکراری فاصله گرفته و چنین موضوعاتی را هم در دستور کار قرار دهند.