امام موسی صدر؛ فقیه فقاهت و فطرت
سخنران: حجتالاسلاموالمسلمین سید فرید حاج سید جوادی
این جلسه در سالگرد سخنرانی امام صدر در کلیسای کبوشیین است. به یقین واژۀ پراستعمال در این سخنرانی، انسان است. همانطور که انسان، بهمنزله مخلوق ویژۀ الهی، مورد عنایت خاص خداوند است؛ مورد علاقه و شفقت و محبت امام موسی صدر نیز بوده است.
اما در این مجال، از زاویه فقهی و اصولی نگاهی به شخصیت امام موسی صدر خواهیم داشت.
فقه دانش شناخت شریعت است. یک نگاه به شریعت، نگاه توضیحالمسائلی است. که به احکام نظر دارد و وضعیت مطلوب همانا رعایت همه احکام است. نگاه دیگر، به جای نقشه هدف بر نقشه راه تاکید میکند؛ چراکه پیمودن مسیر مهمتر از تعریف شرایط مطلوب است. در این نگاه برای هر فرد نسخهای انحصاری وجود دارد و میگوید که از کجا شروع کند و به کدام نقاط اهتمام و تأکید داشته باشد تا زمینهساز نیل به هدف باشد.
این نگاه وقتی پیچیدهتر میشود که بخواهیم این نقشۀ راه را در ابعاد اجتماعی ترسیم کنیم، به قسمی که در میانۀ راه دچار سستی اراده و از هم گسیختگی اجتماعی نشود.
امام موسی صدر در مواجهۀ با جامعه و رجوع به منابع شناخت شریعت به این نقشۀ راه توجه دارد؛ همان نقشۀ راهی که به آن هدایت میگوییم. فقه امام موسی صدر معطوف به هدایت است. لازمه این نگاه هدایتگر ذکاوتی است که امام موسی صدر با فطرتش و توفیق و عنایت الهی آن را دارا بوده و این چیزی نیست که با رجوع به منابع و روش علمی به دست بیاید.
نتیجه همین نگاه است که یک جامعه تحقیر شده از هم گسیخته بدون اقتدار و تحت فشار را به یک جریان مقاومت بالنده تبدیل میکند که تا امروز پیش بیاید. این اتفاق مهم شبیه اقدامات انبیای الهی است.
یکی از مشکلات در تبیین شخصیت امام صدر تاکید بیش از حد بر برخی نکات مرزی در شیوه و شخصیت ایشان و فراموشی مرکز شخصیتشان است؛ حال آنکه راهکارهای منعطف امام موسی صدر نیز حاصل درک مستقیم و پویای ایشان از دین است؛ نه تنزل در دین.
در تبیین بیشتر موضوع، چند نکته در خور توجه است:
اولین نکته این است که شریعت، صِرف انطباق رفتارها با حکم شرعی نیست. در نگاه ایشان، شریعت صرفاً بیانکنندۀ افعال درست و تابع مصالح و مفاسد ذاتی آنها یا ثواب و عقاب ناشی از آنها نیست؛ بلکه ظرفیتی است برای بندگی و رهاشدن از تعلقات و دریافت شایستگیهای لازم برای خلیفه الهی شدن. برای امام موسی صدر رهایی از عالم ماده مهم است.
بُعد دیگر دیدگاه ایشان در مورد شریعت، اعتقاد به جامعیت و پاسخگویی آن است. راهکار سلفیها در زمان ایشان بازگشت به گذشته به منزله الگوی بازگشت به شریعت بود؛ اما امام موسی صدر بازگشت به شریعت را دقیقاً به معنای حرکت رو به جلو طرح میکرد. یعنی فقه اسلامی میتواند با رجوع به منابع خود پاسخگوی نیازهای روز باشد.
برای مثال، در نگاه امام صدر، انسانها میتوانند با رعایت محدودیتهای شرع، معاملات جدیدی را، غیر از قالبهای رایج و قدیمی موجود در فقه، تعریف کنند تا بتواند راهگشای مسایل روز باشد؛ مانند مسئله بیمه و یا موضوع منشا مشروعیتِ قانون که یکی از مباحث مطرح برای فقهای ما، حتی روشنفکرهایی از میان علماست.
فقها عمدتاً در پی سازوکاری هستند تا قانون را ذیل حکم حکومتی تعریف کنند تا بتوانند آن را در حوزۀ احکام شرعی ببینند؛ حال آنکه بین تکلیف و قانون فرق است. در قانون صحبت از الزام افراد است؛ اما در تکلیف، خود فرد میخواهد که ملتزم باشد. فهمیدن قانون ذیل فتوا، یکی از مثالهایی است که با کلیشههای قبلی داریم در مورد مسائل جدید فکر میکنیم. توجه داشتن به اینکه پدیدههای جدید را باید با خصوصیتهای جدیدش فهمید از ویژگیهای امام صدر است.
امام موسی صدر بدون آنکه به ورطه تحلیل عقلی صرف از احکام بیفتد؛ از عقل برای دریافت و فهم تشریع الهی و تطبیق آن با مصادیق روز بهره میبرد.
ایشان سه ظرفیت برای پویایی و انعطافپذیری شریعت مطرح میکند:
- یک. بعضی از عناوین فقه که ذاتاً متناسب با زمانه تغییر میکنند؛ مانند عدالت. ایشان برای مثال، عدالت مرد نسبت به همسرانش را مطرح میکند. امام موسی صدر عقیده دارد که تجویز به تعدد زوجات یک حکم اضطراری شرع است؛ نه یک حکم اصلی و مفهوم عدالت بین زوجات هم باید متناسب با روز مشخص شود.
- دو. در فقه به دو طریق امکان ایجاد الزام وجود دارد. یکی ضمن قراردادها و به عنوان شروط ضمن عقد؛ که میتواند ظرفیت الزام آفرین داشته باشد و در نگاه امام صدر از ظرفیتهای پویای فقه است. دیگری هم قوانین ثانویه است که میتواند ظرفیتهایی را برای انعطاف در احکام ایجاد کند؛ که چه بسا در مواجهه و تعامل ایشان با اهل کتاب بتوان مثالهایش را یافت.
- سه. در سومین نکته به مهمترین رکن در کلام امام موسی صدر، یعنی جایگاه عقل در نظام شناخت احکام شریعت میرسیم. امام موسی صدر نه معتزلی است که بخواهد همۀ دین را عقلی کند و نه شبه اخباری که همه چیز را با دلیلی لفظی بفهمد. برای مثال، در خصوص بحث تعدد زوجات، نقطۀ استقرار ایشان یک نقطۀ تعادلی است.
در نگاه امام صدر آسمانی بودن قانون به این معنا نیست که انسان از فکر کردن منع شده است؛ بلکه برای استنباط حکم و پیادهسازی آن نیازمند تفکر هستیم. این نقطۀ تعادل خیلی مهمی است و روی این مسیر حرکت کردن بسیار دشوار است.
نکتۀ جالب دیگری که جزو شخصیت امام موسی صدر است؛ اینکه امام موسی صدر فقیه مسئلهگو نیست. رسولالله و ائمه نمینشستند برای مردم مسئله بگویند. فقط در پاسخ پرسشهای مردم مسئله میگفتند. سبک امام موسی صدر هم این بوده است. تدریجی بودن فقط مربوط به زمان پیامبر نبوده و برخی احکام به تدریج و در زمان ائمه وضع شده است. سبک امام موسی صدر هم در مواجهه با جامعه در مورد مسائل و احکام فقهی همین است.
بعد دیگر شخصیت امام موسی صدر بعد اجتماعی و سیاسی است. امام موسی صدر نگاهش به دین اصلا فردی نیست. صوفیانه نیست. سکولار نیست. امام موسی صدر هم سیاسی بود و هم اجتماعی؛ و همزمان بین مطلوبیت و مقدوریت فرق میگذاشت و شرایط مکان و زمان را درک میکرد.
ایشان هم درس آقای داماد میرفت و هم شاگرد آقای خوئی بود. مسلک اجتماعی و سیاسی آقای خویی را هم میشناسیم. اما آقای صدر مسلک خودش را دارد. نه هممسلک آقای داماد است و نه هممسلک آقای بروجردی است و نه هممسلک آقای خوئی و نه هممسلک امام خمینی؛ بلکه از هرکدام از اینها ظرفیتهایی گرفته است. هرچند به نظر من به مسلک امام خمینی بیشتر از افراد دیگر شبیه است و به نقش اجتماعی سیاسی عالم دینی و اینکه فقیه عادل ولی امر است تصریح دارد.
این اصل که یک مجتهد عادل وظیفه سرپرستی دارد به نحو ولایت در اندیشۀ امام موسی صدر مصرح است؛ اما در مصداق و شیوه پیاده سازی، به تنوع گزینهها قائل هستند و میگویند که شرایط جامعه تعیین میکند که چه شیوهای باشد.