دکتر مجید معارف، رئیس دانشکده الهیات دانشگاه تهران
برای پرداختن به موضوع « قرآن در نواندیشی دینی امام موسی صدر» نخست مبانی قرآنی و سپس، کاربرد قرآن را در آثار امام صدر بررسی خواهیم کرد.
۱. مبانی قرآنی امام موسی صدر
در آثار علمی، مراد از اصطلاح مبانی، اصول وضعشده یا پیشفرضهای مفسر و عالم است که در زمان مطرح کردن آن، لزومی بر اثبات آن نمیبیند و در صورت لزوم به اثبات، به آثار خود یا دیگران ارجاع میدهد. بنابراین، مبانی اثباتپذیرند، ولی نه در حین بحث علمی. از مطالعۀ آثار امام موسی صدر، سه دسته مبانی قرآنشناسی استخراج میشود: ۱. مبانی تاریخی؛۲. مبانی کلامی؛۳. مبانی علمی.
مبانی تاریخی
مقصود از مبانی تاریخی، برداشتهای قطعی امام موسی صدر از روایاتی است که در کتابهای شیعه و سنی دربارۀ قرآن وجود دارد و از سنخ اعتقادات و پیشفرضهای خودشان است. از جملۀ این اعتقادات بدین قرار است:
۱.۱.حفظ قرآن بهوسیلۀ صحابیان صدر اسلام
منظور از این حفظ، حفظ در حافظههاست. امام صدر معتقد است که قرآن کریم در زمان نزول قبل از هرچیز در حافظههای حفاظ وحی جای میگرفته است.
۱.۲. کتابت و تدوین قرآن به امر پیامبر و بهوسیلۀ صحابیان کاتب
پارهای از خاورشناسان معتقدند که کتابت قرآن پدیدهای در طول حفظ قرآن در حافظههاست؛ یعنی مردم در زمان پیامبر(ص) تا چندین سال قرآن را از بر میکردند؛ ولی پس از مدتی جامعه به این نتیجه رسید که قرآن باید مکتوب شود و این نتیجهگیری زمانی رخ داد که عدهای از حُفّاظ وحی مرده بودند و چهبسا بر پایۀ بعضی از روایات نااستوار در منابع اهلسنت، بعضی از آیات از یاد رسولالله(ص) رفته بود.
حائز اهمیت است که بگوییم کتابت قرآن در طول حفظ قرآن بوده است یا در عرض آن. اگر بگوییم در عرض حفظ قرآن بوده، معنایش این است که در زمان نزول قرآن عدهای آن را از بر میکردهاند و عدۀ دیگری هم به امر رسولالله(ص) آن را مینوشتند و تدوین میکردند.
امام موسی صدر بهصراحت گفتهاند که کتابت و تدوین قرآن بهامر پیامبر(ص) و از طریق صحابیان کاتب اتفاق افتاده است؛ در نتیجه ترتیب الهی آیات و سُوَر بهامر خدا تعیین میشده است و نه به امر پیامبر(ص). ایشان همچنین از انسجام محتوایی و درونی سوَر هم دفاع میکنند و بر ارتباط آیات با یکدیگر تأکید دارند و معتقدند که جای هر آیه همانجایی است که هست و آیات، چه در زمان پیامبر(ص) و چه بعد از دوران خلافت، تغییر موضع ندادهاند.
۱.۳. نزول دوگانۀ قرآن
یکی دیگر از مبانی تاریخی امام موسی صدر در بحث تاریخ قرآن، نزول دوگانۀ قرآن است. نزول تدریجی قرآن از مُصَرَّحات قرآن است؛ درعینحال قرآن آیاتی دارد که مفسران، نزول دفعی قرآن را از آنها برداشت کردهاند: «إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ» و «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ.» براساس این آیات، بسیاری از مفسران معتقدند که قرآن نزول دفعی داشته و بهمثابۀ گنجینهای بر قلب رسولالله(ص) نازل شده است و مواقعی که خداوند به آیاتی از آن اشاره فرموده و رسولالله(ص) آن آیات را خوانده، نزول تدریجی قرآن بوده است.
۱.۴. مصونیت قرآن از هرگونه تحریف و زیاده و نقصان
این مبنا نیز جزو مبانی تاریخی قرآنشناسی امام موسی صدر بهحساب میآید. اهلسنت و وهابیه، شیعه را متهم میکنند به اعتقاد داشتن به قرآن دیگری که دارای آیاتی ناظر بر امامت علیبنابیطالب(ع) است. اما امام موسی صدر بهمنزلۀ عالم روشنفکر شیعی، این اتهام را رد کرده و از مصونیت قرآن در برابر هر تحریفی دفاع میکند و بعضی از روایات تفسیری دراینباره را مطرح و معالجه میکند.
مبانی کلامی
علم کلام علم اعتقادات است؛ یعنی علمی است که دربارۀ اعتقادات و مسائلی که مایۀ شکلگیری آنهاست، بحث میکند. مبانی کلامی و اعتقادی امام موسی صدر در خصوص قرآن، از این قرار است:
۲.۱. اعجاز جاودانۀ قرآن
امام موسی صدر معتقد است که قرآن از روزی که نازل شده است، مردم را به تَحَدّی یا رقابتجویی فراخوانده است و این دعوت، تا ابد پابرجاست. عدهای سعی کردند مثل قرآن بیاورند؛ اما خودشان را ضایع و مفتضح کردند. در نتیجه، تفوق بلاغی و محتوایی قرآن بر هر کلام دیگری روشن شد. ایشان جاودانهبودن اعجاز قرآن را رمزی بر حقانیت و جاودانگی اسلام میدانند و معتقدند: «قرآن مهمترین چیزی است که در زندگی مسلمانان وجود دارد.»
۲.۲. حُجیّت شرعی قرآن و سلامت آن از هرگونه تحریف
وقتی قرآن کریم از هرگونه تحریف مصون میماند، حجیت شرعی هم پیدا میکند. در این باب، امام موسی صدر به حدیث ثقلین هم استناد میکند و معتقد است که «إنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً» به این معناست که قرآن واجبالتمسک است و تا حجیت شرعی نداشته باشد، واجبالتمسک نمیشود.
۲.۳. وحیانیبودن الفاظ و ظواهر قرآن
امام صدر بیان داشته که اگر قرآن با الفاظش، وحی الهی نبود، نمیتوانست بهعنوان معجزه مطرح شود. این سخن گویی پاسخ به شبهۀ مشرکان قریش درخصوص بشریبودن الفاظ قرآن است که میگفتند: «إِن هذا إلاّ قَوْل البَشَر.»
این شبهه بسیار سست و سخیف است؛ ولی امروزه هم مطرح میشود و برخی از دانشمندان را هم دچار این تردید کرده که ممکن است پیامبر (ص) معانی قرآن را با عبارات بشری به مسلمانان تحویل داده باشد. بنابراین، امروز ارزش تأکید امام موسی صدر بر وحیانیبودن الفاظ و ظواهر قرآن را میفهمیم و به این نتیجه میرسیم که باید دربارۀ اعجاز و وحیانیبودن قرآن، در هر دو سطح الفاظ و معانی، صحبت کرد.
۲.۴. مراتب متعدد معنایی قرآن
امام موسی صدر بر این مسئله تأکید دارد که قرآن کریم دریایی است با مراتب متعدد عمق؛ یعنی قرآن دارای ظاهر و باطن است. مردمان عرب وقتی قرآن را میشنیدند، لایه و سطح اول قرآن را میفهمیدند؛ اما با گذشت زمان، مراتب دیگری از قرآن کشف شد. این موضوع جزو مبانی کلامی امام صدر است که قرآن محدود به معانی ثابت و سطحی نیست؛ آن هم معانی عرفی عصر نزول.
۲.۵. توافق کامل قرآن با علم
امام موسی صدر هم قرآن را بهرسمیت میشناسند و هم علوم و دستاوردهای علمی و کشفیات بشر را و معتقد است که هیچ تخالفی بین آنها نیست. ایشان از طرفی، بهصراحت میگوید که قرآن هیئت بطلمیوسی را تأیید نکرده است و از طرف دیگر، بین بسیاری از دستاوردهای علمی و نصوص قرآنی توافق قائلاند.
۲.۶. جامعیت معنایی قرآن دربارۀ حقایق هستی
در خود قرآن، به جامعیت معنایی آن اشاره شده است: «وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ» (و بر تو نازل کردیم این کتاب را که روشنگر هر چیزی است.) ایشان این آیه را اینگونه توضیح میدهند که منظور از اینکه قرآن جامع حقایق هستی است، این نیست که قرآن بهصورت جزئی و مثل کتاب فیزیک یا شیمی یا جانورشناسی به ریزِ موضوعات بپردازد؛ بلکه بهمعنای پرداختن قرآن به کلیات مطالب مورد نیاز انسان است تا انسان بتواند به سرمنزلهای هدایت و کمال برسد و قرآن در اینخصوص، از چیزی فروگذار نکرده است. به همین دلیل، ایشان معتقد است که ما هیچوقت از قرآن کریم مستغنی نخواهیم بود؛ چون مسئلۀ هدایت و کمال انسان چیزی نیست که زمانی فراموش بشود.
مبانی علمی
مبانی علمی امام موسی صدر در استفاده از قرآن را تا اندازهای میشود اصول تفسیری ایشان هم تلقی کرد؛ زیرا هر مفسری برای تفسیر، مبانیای علمی دارد که گاهی از آنها بهعنوان اصول تفسیری هم یاد میشود. از جملۀ این مبانی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۳.۱. حجیت ظواهر قرآن و فهمپذیری قرآن کریم
از نظر امام موسی صدر، قرآن کتاب مبهمی نیست. حتی حروف مقطعۀ قرآن هم مبهم نیست. بهعقیدۀ ایشان عربها میفهمیدند منظور از حروف مقطعۀ اوایل سوَر چیست. استدلال ایشان هم این است که اگر اعراب منظور از این حروف را نمیدانستند، هنگامیکه رسولالله(ص) آن سوَر را برایشان میخواندند، حتماً به ایشان ایراد میگرفتند که این چه کتابی است که تو آوردی. ایشان معتقد است که در تاریخ، هیچ گزارشی از انتقاد اعراب به حروف مقطعه وجود ندارد.
دانشمندان اسلامی و مفسران قدیم و جدید در توجیه حروف مقطعه نظرهایی دادهاند. آنها و همچنین امام موسی صدر معتقدند که در اکثر قریب به اتفاق سورههایی که با حروف مقطعه شروع میشود، مطلبی دربارۀ قرآن آمده است که نمونۀ آن آیات ۱و۲ سورههای بقره و یوسف و اعراف و یس و فصلت و غافر است.
برداشت مفسران و امام موسی صدر این است که بهتصریح آیۀ ۲۳ سورۀ بقره: «وَإِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ» (و اگر در آنچه بر بندۀ خود نازل کردهایم شک دارید، پس اگر راست مىگویید، سورهاى مانند آن بیاورید و گواهان خود را، غیرخدا، فراخوانید.)، پیام قرآن این است که اگر میخواهید مثل قرآن را بیاورید، پس بیاورید. قرآن شامل کلماتی است و کلماتش نیز از حروفی مثل الف، لام، میم، ح و… تشکیل شده است. این حروف در اختیار شماست. اگر میتوانید، کلمه بسازید و عباراتی مانند قرآن بیاورید.
ایشان معتقد است که اعراب این معنا را فهمیده بودند و بههمین دلیل، اعتراض نکردند؛ چراکه اگر واقعاً حروف مقطعه برای آنان گنگ و نامفهوم بود، اعتراض و اعلام شبهه میکردند و ما چنین شبهه و اعتراضی را نمیبینیم.
۳.۲. عرفیبودن زبان قرآن برای اعراب عصر نزول
این عبارت تقریباً همان مبنای قبلی است در قالبی دیگر. وقتی قرآن نازل میشد، اعراب بهراحتی آن را میفهمیدند و بسیاری از آیات نیازی به تفسیر نداشت؛ چون مطابق فهم عرفی آنان بود و آیات را متوجه میشدند.
۳.۳. فهم فراعصری قرآن در پرتو تدبر مداوم و دریافتهای نوبهنو
درحالحاضر، عدهای از قرآنشناسان معتقد به زبان عرفی قرآناند. منظور از زبان عرفی این است که قرآن مطابق عرف عرب عصر نزول نازل شده است و ما باید قرآن را با ادبیات و کلیدواژهها و معنای زبان عربی درک کنیم.
این افراد بسیاری از علوم قرآنی را منکر میشوند؛ مثلاً منکر اعجاز علمی قرآناند و معتقدند که اعجاز علمی دریافت معنای جدید از آیات، برحسب تحولات علمی امروزین است و عرب عصر نزول این را نمیفهمیده است. در مقابل، دیگر قرآنشناسان به فراعرفی بودن قرآن معتقد هستند. آنان معتقدند قرآن زبانی عام دارد که در سطح فطرت انسان و نیازهای انسان و فارغ از تاریخمندی است.
منطق حکم میکند که نظریۀ عرفی و فراعرفی را باهم جمع کنیم و برای قرآن سطوح معنایی و مراتب معنایی قائل شویم. اما مراتب معنایی در آیات محکم، درطول هم است و در آیات متشابه، گاهی در عرض هم. اینجاست که نمیتوان بین دو معنا را جمع کرد. مفسران معمولاً در آیات متشابه، از ظواهر عدول میکنند تا به مراد دست پیدا کنند.
امام موسی صدر به زبان عرفی و فراعرفی قرآن، هر دو باهم، معتقد است و به اینکه اعراب دریافتهای خودشان را داشتهاند. ایشان به توافق بین قرآن و علم، البته علم قطعی نه تئوریهای لرزان و اثباتنشده، معتقد هستند و هیچ تخالفی بین این دو را برنمیتابد.
۳.۴. ارتباط آیات با یکدیگر
در مبانی تاریخی ذکر شد که امام موسی صدر قائل به انسجام درونی و بیرونی آیات هر سوره است. انسجام محتوایی در سورههای کوچک که آیاتشان محدود است، محسوس است؛ اما بهعقیدۀ ایشان، در سورههای بزرگ هم که بهظاهر مسائل مختلفی در کنار هم چیده شده است، با کمک تدبر میشود وجهی ارتباطی میان آیات یافت. ایشان چون ترتیب آیات را ترتیب الهی فرض میکند، نتیجه میگیرد که بین آیاتِ بهظاهر بیربطِ هرکدام از این سوَر هم ارتباط وجود دارد.
۳.۵. تفسیرپذیری قرآن با استفاده از خود قرآن
تفسیر قرآنبهقرآن تفسیری است که با استفاده از عقل و علوم مختلف تفسیری مثل روایات تاریخی و اسباب نزول و نکات لغوی صورت میگیرد. تفسیر امام موسی صدر از سورۀ مبارکۀ کوثر و کلمۀ «وَ انْحَر» شایان توجه است. معمولاً در دیگر تفاسیر، دو معنا را برای این کلمه محتمل دانستهاند:
۱. معنای مشهور قربانیکردن: خداوند به پیامبر فرموده است که بهشکرانۀ اینکه ما به تو کوثر دادیم، نماز بگزار و شتری را نحر کن؛
۲. خواندن نماز: در بعضی از تفاسیر نوشتهاند که «وَ انحَر» یعنی دستانت را به نحر یا گلویت بالا بیاور و از اینجا تکبیر بگو. اما امام موسی صدر میگویدکه در لغت عرب، اگر قرار باشد که ما دست به گلو را استعمال کنیم، باید در باب تَفَعُّل بیاید؛ درحالی که تَنَحُّر اصلاً در زبان عرب سابقهای ندارد. بنابراین، در اینجا ایشان فقط به معنای نحر شتر قائل است و از اشتباه لغوی زبان عربی استفاده میکند تا احتمال تفسیری دوم را رد کند.
ایشان در تفاسیر خود، از علوم لغوی، بلاغی، شواهد قرآنی و شواهد روایی در کنار بهرهبرداری از عقل استفاده میکنند؛ یعنی قائل به تدبر در مسیر آیات قرآناند.
۲. کاربرد قرآن در آثار امام موسی صدر
آثار امام موسی صدر را از نظر بهرهمندی از قرآن میشود بر دو قسم تقسیم کرد:
۱. آثار و مباحث تفسیری که به تفسیر آیات یا سورههایی از قرآن کریم اختصاص دارد؛
۲. آثار و مباحث غیرتفسیری در زمینههای مختلف اعتقادی، سیاسی، اجتماعی و اخلاقی که مستند به شواهد و نکاتی از آیات قرآن هستند.
۲.۱. کاربرد قرآن در مباحث تفسیری امام موسی صدر
امام موسی صدر در مسیر تفسیر خود، از نقش علوم تفسیری، عقل، روایات و نقش خود آیات در فهم مفاهیم قرآن غافل نبوده است و گاهی، علاوهبر تدبر و تتبع خودشان، به دیگر تفاسیر، بهخصوص به تفسیر مرحوم علامه طباطبایی هم استناد و ارجاع میدهد.
نمونهای از تفسیر قرآنبهقرآن ایشان، تفسیر آیۀ ۱۴۸ سورۀ نساء است: «لَا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَ کَانَ اللَّهُ سَمِیعًا عَلِیمًا» است. ایشان «الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ» را به غیبتکردن و آشکارکردن عیوب دیگران تفسیر میکند. نکتۀ جالب، استفادهای فقهی است که ایشان از استثناءِ «إِلَّا مَنْ ظُلِمَ» میکند. بهعقیدۀ ایشان، مسلمان نباید به غیبت مسلمان دیگر بپردازد؛ ولی غیبت ظالمان جایز است؛ چون آنها به حقوق و ارزشهای دیگران تجاوز کردهاند. در واقع، ایشان با این تفسیر، جواز غیبت ظالم و انتقام از او را تصریح میکنند و میگویند که اگر کسی مظلوم واقع شد و داد زد و در این داد خود از ظالم بدگویی کرد، بر او حرجی نیست و دیگر مشمول آیۀ ۱۲ سورۀ حجرات نمیشود.
۲.۲. کاربرد قرآن در مباحث غیرتفسیری امام موسی صدر
امام موسی صدر در مباحث غیرتفسیری خود، از قرآن بسیار و به چند شکل استفاده کرده است. این اَشکال کاربرد قرآن، در نهجالبلاغه هم وجود دارد و ما معمولاً با عنوان «قرآن در نهج البلاغه» بدان میپردازیم.
۲.۲.۱. استشهادات
امامعلی(ع) به چند شکل در نهج البلاغه از قرآن استفاده کردهاند؛ از جمله به شکل مستقیم استشهاد به آیات قرآن. استشهاد مستقیم به آیات قرآن زمانی است که فردی در حال صحبت است و میگوید: «یَقولُ الله سُبحانَه کما یَقولُ القرآن.» امام موسی صدر هم در تمام سخنرانیهایش، حتی سخنرانیهای غیرتفسیری، آنجاییکه میتواند شاهدی از قرآن بیاورند، تردید نمیکند و آن شاهد را میآورد. در درسهای تفسیری و غیرتفسیری هم، آنجا که میخواهد و لازم میداند، مستقیم به سایر آیات ارجاع میدهد.
۲.۲.۲. اقتباسات و تلمیحات و اشارات
منظور از اقتباس این است که سخنران با هنرمندی، قطعههایی از قرآن را در سخن خود تضمین کند. اگر مخاطب او قرآنشناس باشد، متوجه میشود و اگر نباشد، متوجه نمیشود. فرق اقتباس با استشهاد این است که در استشهاد میگوییم چنانکه خداوند میفرماید و نقل قول مستقیم میکنیم؛ ولی در اقتباس، به منشأ آیه اشاره نمیکنیم و اصولاً آیه را بهصورت تضمین، استخدام میکنیم. از جملۀ اقتباسات ایشان تفسیر آیات ۱۳و۱۴ سورۀ شوراست که بهجای اینکه بگویند: «إِنَّ اللهَ خالقُ الکَوْن کَما یَقولُ الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى،» میگویند: «إِنَّ اللهَ خالِقَ الکون وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ فَسَوّی وَ الَّذی قَدَّرَ فَهَدی، عَلی عِلْمٍ بتِفاصیلِ الموجودات»؛ به اینمعنا که آیات دوم و سوم سورۀ مبارکۀ اعلی را به شکلی لطیف و زیبا در عبارات خودشان تضمین میکنند.
۳. قرآن در نواندیشی دینی امام موسی صدر
این مسئله مربوط به مفهومگیری امام موسی صدر از آیات قرآن است. مفهومگیری به این معناست که مثلاً سخنران، بدون استناد به قرآن، آیاتی را از قرآن اقتباس و تضمین کند. مثلاً بگوید: «اسلام مدافع آزادی بیان است.» ممکن است برای مخاطب این پرسش مطرح شود که: «این نسبتی را که به اسلام میدهی، از کدام آیه یا حدیث برمیآید؟» سخنران موظف است آیات و احادیثی را ذکر کند تا ثابت شود که اسلام مدافع آزادی بیان است. به این کار مفهومگیری از آیات قرآن میگویند. در واقع، مفهوم، برداشتهایی است که از آیات به دست میآید. بسیاری از سخنرانان برداشتهای خود را از کتاب و سنت و بدون اشاره و استناد به شواهد قرآن و آیات و روایات، در قالب سخنرانی یا گفتوگو به مخاطبان خود القا میکنند؛ اما امام موسی صدر ایدئولوژیستی اسلامی و متفکری اجتماعی و اصلاحگری انقلابی و یکی از بزرگانی است که شعار بازگشت به قرآن را در زمان ما زنده کرد. بنابراین، در تفکر ایشان، دو مؤلفه بهشکل قوی دیده میشود: ۱. بازشناسی مفاهیم دینی بهشکل نو و مترقی؛ ۲. عمل به مفاهیم دینی بازشناسیشده؛ و این دو مؤلفه درحقیقت، اصلاحگری ایشان در عمل را به ما نشان میدهد.
۳.۱. بازشناسی اصول و فروع دین و مصداقشناسی آنها
تفکر سنتی اصول دین را توحید و نبوت و معاد معرفی میکند که اصول اسلام است و عدل و امامت که اصول مذهب شیعه است. نماز، روزه، حج، امربهمعروف و نهیازمنکر نیز فروع دین هستند. این تفکر سنتی تفکر متکلمانه است؛ یعنی گروهی در اسلام که به آنها متکلمان میگوییم، اصول و فروعی برای اسلام قائل هستند. اما آیا این اصول و فروع بر مبنای روایات است؟ آیا اگر روایات بخواهند اصول و فروع دین را نام ببرند، همینها را نام میبرند؟
در جلد دوم کتاب اصول کافی کلینی روایتی از امامباقر(ع) آمده است که: «اسلام بر پنج اصل بنا شده است: نماز و زکات و حج و روزه و ولایت.» در اینجا، نگاه امام موسی صدر اینگونه است که ولایت مفهومی اعتقادی است که جای آن هم در قلب است؛ اما نماز و زکات و روزه و حج از ارکان عملی اسلام است؛ و تنها فرقی که دارند، در اهمیت ولایت است که امامباقر(ع) میفرمایند: «بافضلیتترین آنها ولایت است؛ چراکه ولایت کلید دستیابی به آنهای دیگر و وجود والی دلیلی بر وجود آنهای دیگر است.»
امام صدر در تفسیر آیات ابتدایی سورۀ بقره، تفسیر متکلمانه از اصول و فروع دین را نمیپذیرد. ایشان میگوید انفاق، مانند نماز، اصل بزرگ اسلامی است و بهشدت تأکید میکند که خمس و زکات جزو اصول اسلاماند. ایشان در مقالۀ «اسلام و حل مشکل اختلاف طبقاتی» تفسیر ویژهای از زکات ارائه میدهد. ایشان میگوید غالباً تصور بر این است که زکات یعنی پرداخت مالی از اموال اغنیا به فقرا که از گرسنگی نمیرند. ایشان معتقد است که این تفسیر نادرستی از زکات است. زکات به این معنی نیست که به فقیر به قدر بخور و نمیر کمک برسانیم؛ بلکه باید آنقدر زکات بدهیم که زندگی اسلامی فقرا در شأن فرد مسلمان در جامعهای عزتمند و اسلامی باشد و آنها هم از مواهب زندگانی برخوردار شوند.
ایشان فلسفۀ تشریع زکات را از آیۀ سوم سورۀ بقره بیان میکند که: «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ» و برپایۀ این تفسیر میگوید که انفاق و زکات اصلی است که در قرآن در کنار اصل نماز وارد شده است. به عقیدۀ ایشان اینگونه برداشت از زکات است که مشکل جامعۀ اسلامی را حل کرده و فقر را ریشهکن میکند و حتی اختلاف طبقاتی را برطرف میسازد.
بر پایۀ این شواهد، در بینش قرآن، امری معنوی مثل ایمان به غیب و ایمان به معاد به موازات مسئلهای اجتماعی قرار میگیرد که رعایت این موازات، زمینۀ ارتقا و رعایتنکردن آن زمینۀ انحطاط بشر را فراهم میسازد. تفکر امام موسی صدر هم براساس همین بینش است.
ایشان در معنای ایمان به خدا و تفسیر آن میگوید: «ایمان به خدا مؤلفههایی دارد که بدون این مؤلفهها ایمان امری انتزاعی است» و دردی را دوا نمیکند. این مؤلفهها به شرح زیر است:
۱. عشق به مردم؛ مؤمن نمیتواند عاشق مردم نباشد. این مسئلهای اجتماعی است.
۲. اصرار بر اجرای عدالت؛ امام صدر میگوید که اسلام ایمان منهای عدالت را به رسمیت نمیشناسد. یعنی ایشان اجرای عدالت را از لوازم ایمان به خدا میداند.
۳. ایمان به ارزشها؛ یعنی ایمان به برقراری پاکی و راستگویی؛ زیرا خداوند منبع کمالات است.
بنابراین، تفسیری که ایشان از ایمان دارد، تفسیری پویاست که جامعه را به حرکت درمیآورد. تفکر امام موسی صدر هم قائل به سیستم اصلاحگری نظام فردی افراد است و هم در سطحی بالاتر، قائل به سیستم اصلاحگری نظام اجتماعی.
۳.۲. بازشناسی مفهوم دعا و کارکرد آن
امام موسی صدر با ذهنیتی منطقی، مردم را در پیوند با مفهوم دعا، به سه دسته تقسیم میکنند:
• دستۀ اول کسانی هستند که با برداشتی سنتی از دعا، آن را جانشین عمل میکنند؛ یعنی بهجای اینکه تلاش کنند، از طریق دعا و توسل منتظر حل مشکلاتشان هستند. امام صدر معتقد است که آدمها باید کار و تلاش و برنامهریزی کنند و دعا را جانشین کار نمیشود.
• دستۀ دوم، برخلاف دستۀ اول، منکر دعا و تأثیر آن در حل مشکلات فردی و اجتماعی هستند و ذهن آنها بر اسباب و علل مادی متمرکز است. جهانبینی مادی آنها قوی است و برای هر چیز علتی مادی را جستوجو میکنند و میخواهند مشکلات را از همین طریق حلوفصل کنند.
• دستۀ سوم، معتقدان معتدل به دعایند که هم کار میکنند و هم دعا.
ایشان در تفسیر آیۀ ۶۲ سورۀ نمل: «أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِیلًا مَا تَذَکَّرُونَ» دربارۀ کارکرد دعا توضیح داده و گفتهاند که دعا کارکرد دوگانهای دارد: بههنگام اضطرار، سبب است؛ یعنی بهمثابۀ سبب عمل میکند. اما بههنگام وضعیت عادی که انسان میتواند کار و تلاش کند، دعا را وسیلۀ ارتباط و تقویت رابطه با خدا میداند که به انسان، در عین اینکه کار میکند و از اسباب عادی هم کمک میگیرد، روحیه و انرژی و امیدواری میدهد؛ همانگونه که رسولالله(ص) میفرماید: «الدُّعاءُ مُخُّ العِبادَهِ، و لا یَهلِکُ مَعَ الدُّعاءِ أحَدٌ» (دعا مغز عبادت است و با وجود دعا، هیچکس هلاک نمىشود.)
این برداشتهای ایشان از مفاهیم قرآنی است که در بسیاری از موارد شواهد آنها را از قرآن نیاوردهاند؛ ولی شخص قرآنشناس متوجه میشود که گفتههای ایشان ناظر به کدام آیه یا کدام حدیث است. قرآنشناسان میتوانند برای بسیاری از جملات ایشان مستندات قرآنی و روایی بنویسند.
۳.۳. بازشناسی مفهوم امانت الهی
خداوند در آیۀ ۷۲ سورۀ احزاب میفرماید: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا.» دربارۀ چیستی این امانت، نظرهای مختلفی وجود دارد. عرفای متصوف میگویند عشق است و متکلمان میگویند اختیار است و فلاسفه میگویند عقل است. اما امام موسی صدر در جایگاه مصلح اجتماعی و متفکر، این امانت را «مسئولیت» میداند و معتقد است که انسان موجود مسئولی است که مسئولیتش زادۀ آگاهی است. هرچه آگاهی بیشتر میشود، مسئولیت سنگینتر میشود، تا جاییکه مسئولترین انسانها پیامبرانند.
۳.۴. بازشناسی مفهوم عبادت
معمولاً میگوییم که عبادت بهمعنای بندگی است. امام موسی صدر معتقد است که بندگی عبودیت است نه عبادت، و عبادت و عبودیت هم بهلحاظ ریشهای متفاوتاند و هم بهلحاظ مفهومی. از نظر موسی صدر عبادت یک شأن است برای تمام عناصر هستی از جمله انسان. ایشان به استناد قرآن که میفرماید: «یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ» و «وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ» ، میگوید که اصل عبادت هماهنگی با اجزا و عناصر هستی در جهت حرکت بهسوی خداست.
ایشان از مفهوم عبادت، آزادی را استنباط میکند؛ البته آزادی از هرچه غیرخداست و میگوید «شما آزاد میشوید با عبادتالله.»
ایشان به روح عبادت بسیار توجه دارد و میگوید که اگر شما نماز بخوانید و کمال در شما حاصل نشود، نمازتان به درد نمیخورد. ما به بچههای خودمان نمیگوییم اگر تو نماز بخوانی و نمازت تأثیری روی تو نگذارد، نماز نخوان. ما میخواهیم بچههای ما نماز بخوانند، هرطور که بخوانند. اما امام موسی صدر بهصراحت گفتهاند عبادتی که میوههای خشوع و علم و تقوا بهبار نیاورد، به درد نمیخورد.
در واقع، ایشان میخواهد ضمن تعالی بخشیدن به عبادت، از بطن عبادت، آزادی انسان را بجوید و اگر هم وابستگی وجود دارد، فقط وابستگی به خدا را نتیجه بگیرد.
ایشان بهمناسبت این بحث، به خدمات اجتماعی توجه میکند و با اینکه خود شخصی متشرع و رهبر دینی و مذهبی است و بسیار مقیدتر از ما به نماز و روزه، میگوید که بسیاری از عبادات رسمی، بهشکلی که مسلمانان آن را ادا میکنند، عبادت نیست؛ درحالیکه بسیاری از خدمات اجتماعی عبادت است.
ایشان بسیار دغدغهمند عدالت اقتصادی و اجتماعیاند و بهصراحت نوشتهاند که اسلام ایمان بدون عدالت را به رسمیت نمیشناسد. همچنین، ایشان از گسست عدالت اقتصادی و اجتماعی از ایدئولوژی اسلامی بهعنوان فاجعه یاد کردهاند؛ فاجعۀ جدایی عقیده از شریعت.
* برگرفته از سخنان دکتر معارف در سیودومین درسگفتار اندیشه و عمل با موضوع «قرآن در نواندیشی دینی امام موسی صدر». این نشست، دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۵ در مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر برگزار شد.