دکتر محمدرضا حسینی بهشتی، استادیار گروه فلسفه دانشگاه تهران
امام موسی صدر به عنوان یک عالم شیعی و مسلمان، با افقی بلند در لبنان حضور پیدا کرد. ایشان بیش از سخن با کردار و رفتارش در میان مردم تأثیرگذار بود. اگر کسی قصد تأثیرگذاری دارد باید همین روش سیر و سلوک امام موسی صدر را در پیش بگیرد. اقدامات امام موسی صدر درعرصه اجتماعی نه فقط در لبنان بلکه در افق زندگی دینی به طور عام و به طور خاص افق زندگی شیعی تأثیرگذار بود.
حضرت امام صادق (ع) در حدیثی فرمودهاند: «دعوت کننده مردم باشید به خودتان اما نه با زبان، بلکه در نحوه سلوک.» این مسئله باعث نوعی پیوند عمیق در میان افراد میشود. امام موسی صدر توانسته بود فراتر از فردی دینی و دیندار و عالم دینی و فراتر از حوزهای که به آن تعلق داشت تأثیر عمیق و درازمدتی بگذارد. در سفری که ۱۰ سال قبل به لبنان داشتم هنوز شور و شوق به امام موسی صدر را در میان مسیحیان، شیعیان و اهل سنت لبنان میدیدم.
وجه مشترک شهید بهشتی و امام موسی صدر، بهجز دوستی درازمدتشان، دارا بودن نگاه و افق بلند بود. به خاطر دارم یک بار از شهید بهشتی پرسیدم که چرا از ۱۸ سالگی که از اصفهان بیرون آمدید، هیچگاه به آنجا بازنگشتید؟ ایشان پاسخ جالبی به من دادند که هرچه زمان میگذشت بهتر متوجه میشدم. شهید بهشتی در جواب فرمودند که اصفهان برای من کوچک بود و نمیتوانستم به آن باز گردم. درواقع همه اندیشمندان و مصلحان باید افق نگاهشان فراتر از یک شهر و کشور باشد.
یکبار در سفری با اتومبیل به همراه شهید بهشتی از آلمان حرکت کرده و به لبنان آمدیم. شهید بهشتی در همه جا ملبس به لباس روحانیت بود. پس از گذشتن از مرز لبنان، ایشان بلافاصله مورد توجه قرار گرفت و هنوز به طرابلس نرسیده بودیم که همه از ایشان میپرسیدند که آیا میهمان امام موسی صدر هستند؟ در سفری به بیروت به بانکی رفتیم که خانمی که از نظر پوشش و آرایش چندان موجه نبود همینکه شهید بهشتی را دید به او گفت که من شیعه هستم. این تأثیر فعالیتهای امام موسی صدر در لبنان بود، چراکه پیش از ایشان شیعیان به دلیل محرومیت شدید هیچگاه علاقهمند به معرفی خود نبود.
مدت کوتاهی پیش از مفقود شدن، امام موسی صدر به آلمان آمدند، در همان دوران شهید بهشتی هم پس از رفع ممنوع الخروجی به اروپا آمده بودند. آنها در این مدت ساعتها با هم پیاده روی کرده و درباره وضعیت لبنان و ایران تبادل نظر میکردند. پس از این سفر امام موسی صدر به لبنان و بعد به لیبی رفت و ناپدید شد. پس از پیروزی انقلاب که یاسرعرفات و عبدالسلام جلود به ایران آمدند، مرحوم آیتالله بهشتی از آنها درخواست پیگیری ماجرای امام موسی صدر را داشتند.
حوادث بالا و پایینهای فراوان دارد. عجیب است که یک نامهای از امام موسی صدر خطاب به شهید بهشتی پس از سالها در راه ماندن – یعنی در سال ۱۳۶۴- به دست ما رسید که در آن زمان نه فرستنده و نه گیرنده هیچکدام حضور نداشتند. در آن نامه امام موسی صدر مسائل لبنان را برای شهید بهشتی شرح داده بود.
در شرایط کنونی جهانی که با تلاطمهای زیادی روبه رو هستیم به بهرهگیری از اندیشههایی فرهنگی نیاز داریم که بتوانیم با آنها در فرهنگهای دیگر نیز حضور پیدا کرده و شنونده داشته باشیم. امام موسی صدر به ما یاد داد که چگونه حرکت میانفرهنگی داشته باشیم، اما متأسفانه به نظر میرسد که ما صرفا به صدای خودمان مشغول شدهایم و آن افق بلندی که امثال امام موسی صدر و شهید بهشتی داشتند، اکنون گم شده است.
حوادثی که در این چند سال اخیر پیش آمده به شدت چهره دین را مخدوش کرده است. در حال حاضر چهره اسلام محدود شده به سربریدن و کشتن و ویران کردن. بنابراین، کار مسلمانان بسیار سخت تر از قبل شده است. از رو نیاز به چهرههایی داریم که اهل فکر و اندیشه با عمق کافی هستند مانند امام موسی صدر.
معنای آنکه در گفتوگوی میان فرهنگی شرکت کنیم فراموش کردن گذشتهمان نیست. قرار بر این است که هر اندیشه و سنت فکری بتواند دستاوردهای خود را به شکلی مطرح کند که برای دیگران آموزنده باشد. به عنوان یک انسان در این جهان کنونی امیدوارم داستان سرنوشت امام موسی صدر افق روشنی پیدا کند.
در ابتدای انقلاب مدت کوتاهی مشاور ریاست جمهوری بودم. در اسنادی که آنجا عرضه شده بود، خاطرات وکیل فرانسوی امام موسی صدر را دیدم که بسیار جالب بود. این وکیل گفته بود که باید چهره خاص امام در میان مسافران آن هواپیما مشخص شده باشد. بنابراین، وی همه مسافران آن پرواز از لیبی به ایتالیا را پیدا کرد وعکس امام را به آنها نشان داد و همه بیان کردند که وی را ندیدهاند. این وظیفه کماکان برعهده خانواده است که تا آنجایی که مقدور است سرنوشت امام را پیگیری کنند. پرسش از سرنوشت امام موسی صدر پرسشی انسانی است.