امام موسی صدر؛ بعثت، رسالت
سخنران: حجتالاسلاموالمسلمین محمد سروش محلاتی
شیعه و سنی بر این باورند که بعثت و آغاز وحی با آیات آغازین سوره علق بوده است. دربارۀ این پنج آیه، مباحث مختلف و فراوانی مطرح است؛ که مهمترین آنها نزول وحی با دستور قرائت و خواندن است. حال، باید دید اولاً، مقصود از این خواندن چیست و ثانیاً، پیامبر موظف شدند که چه چیزی را بخوانند. آیا متنی را به پیغمبر نشان دادند و به او تکلیف کردند که متن را بخواند؟ و آیا مقصود همین قرآن بوده است؟ یا متن دیگری غیر از قرآن وجود داشته است؟
از نظر مفهومشناسی قرائت به معنای «خواندن» است و با «گفتن» متفاوت است. ویژگی خواندن این است که انسان در خواندن متوجه یک متن است و برای خواندن به یک متن مراجعه و آن را بازگو میکند و در فهم آن متن میکوشد. اقتضای خواندن این است که متن مشتمل بر الفاظ و مفاهیمی باشد که انسان در خواندن به آنها اشاره میکند؛ مانند جملات و عباراتی که در یک متن وجود دارد.
اکنون باید دید که آیا متنی بیرونی در مقابل دیدگان حضرت قرار گرفته یا متنی است که در درون و در قلب به حضرت القا شده است؟ باید دید این متن چه ویژگیهایی دارد؟ بر اساس آنچه مرحوم علامه و بعضی از بزرگان دیگر مطرح کردهاند، قرآن به پیغمبر اکرم القا و از ایشان خواسته شد که این قرآن را تلقی کنند. در این بیان، «اقرأ» تلقی وحی است.
امام موسی صدر دربارۀ متن، توضیحی دارد و برای متن، توسعه و تعمیم قائل است. او هم مانند بقیۀ مفسران قائل است به اینکه خواندن، خواندنِ از متن است. البته، متن دوگونه است: متنی که نوشتنی است و الفاظ و کلمات دارد؛ و متنی که نوشته نیست. امام موسی صدر متن را مشتمل بر الفاظ و کلمات نمیداند. او معتقد است که متن و متعلق قرائت، «کتاب هستی» است. بر این اساس، چون در مفهوم متن توسعه قائل میشود، در مفهوم قرائت توسعه میدهد و پس از توسعه در مفهوم قرائت، به تفسیر جدید از وحی میرسد.
اکنون، خداوند از پیغمبر خود که به مقام نبوت رسیده است، میخواهد که نگاه جدیدی به عالم و آدم بیفکند و با این نگاه جدید، ببیند که در سراسر هستی چه میگذرد و بخواند آنچه در متن آفرینش وجود دارد. با این تعریف، وحی اساساً چیزی نیست، جز مواجهه با این حقیقت کلمات هستی که سراسر جهان واقعیت را در بر گرفته است. اینجا وحی خواندن متن آفرینش است. این «اقرأ» از غار حرا برای پیامبر آغاز میشود و تا پایان عمر رسول اکرم امتداد و استمرار پیدا میکند.
از این تفسیر امام موسی صدر از «اقرأ» نتایجی حاصل میشود: یکم آنکه، آنچه پیغمبر اکرم بهعنوان وحی و بهعنوان دین دریافت میکند، بر واقعیت نظام هستی کاملاً منطبق است و دوگانگی و فاصلهای در کار نیست. پس دین فطری است. نتیجۀ دوم اینکه، بر خلاف این گرایش که در وحی و رسالت چیزی بهعنوان شریعت وجود ندارد و دین حداکثر درکی اخلاقی از زندگی به انسان میدهد؛ امام موسی صدر بدون توجه به مناقشاتی که در دهههای اخیر در این زمینه وجود دارد، نکتۀ آگاهانهای را مطرح میکند:
اگر قرائت، قرائت کتاب تکوین است، این قرائت از کتاب تکوین به قرائت از کتاب تشریع هم میرسد و آن کتاب تکوین با این کتاب تشریع کاملاً منطبق است. در مطالعۀ تکوین، پیامبر همانگونه که نظام هستی را درک میکند، وجود انسان و کمال شایستۀ او و مسیر رسیدن به آن کمال را درک میکند. شریعت همان راه رسیدن به آن کمال است و پیامبر بهدلیل اینکه نظام هستی را شناخته است، میتواند بگوید که انسان چگونه میتواند به کمال هستی خود نائل شود.
پس امام موسی صدر در کنار به کار بردن تعبیر شریعت، تفسیر شریعت را نیز بیان می کند. امام موسی صدر دو تفسیر از شریعت دارد: یکم، اینکه شریعت مجموعهای از دستورات و الزامات و امر و نهیهاست؛ ولی بهلحاظ ماهیت، جنبۀ قراردادی دارد و در رسیدن به کمال واقعی انسان هم دخالتی ندارد؛ و تفسیر دوم این است که اینها یکسری از قواعد و ضوابطی است که از متن واقعیت انسان برمیخیزد و امری قراردادی نیست. از نگاه ایشان خالق هستی و شارع دین یکی و خلق هستی و تشریع شریعت از یک مبدأ است و میان این دو ارتباط است.
ازاینرو، تناسبی استوار میان شریعت و خلقت برخوردار است. برایناساس، «اقرأ» یعنی ای محمد، کتاب تکوین را بخوان که همراه خودش خوانشی از تشریع را هم دنبال میکند. بنابراین وحی در هر دو قسمت، پیامبر را به کمال میرساند: هم به او صحنۀ واقعیت هستی را نشان میدهد و هم به او ارائه میکند آنچه باید انجام دهد و تکالیفی که بر عهدۀ او قرار میگیرد.
مساله وحی و چیستی و چگونگی آن از جمله مفاهیمی است که نحوه درک و برداشت از آن، بر فهم مفسر از مجموعۀ آیات دیگر نیز تاثیرگذار است. اینگونه است که امام موسی صدر در تبیین مفهوم وحی، از قرائت شروع و سپس مسئلۀ بعثت را تبیین کردند و از این مسیر از مجموعۀ دوران رسالت پیغمبر بهطورکلی تفسیر جدیدی پیدا میکند و میتواند با طرح انطباق شریعت با حقیقت به خلق جهانبینی جدیدی منجر شود.